از اوایل قرن بیستم میلادی در غرب چیزی به وجود آمد که میتوانیم آن را ( نادانی تکامل ) بنامیم. نظریه ی تکامل
که داروین به آن فراخواند تکانی شدید در تمام زمینه های حیات اروپایی ایجاد کرد و این تاثیر تنها به دانش
زیست شناسی منحصر نماند، دانشی که داروین تحقیقات خود را در چار چوب آن منحصر می نمود.
بدین گونه که این نظریه (هرچند زمینه ی پژوهش آنرا در چارچوب زیست شناسی منحصر نمایی) با القائات
خطرناک خود که میدان وسیعی از فکر و اعتقاد را در برگرفت از این چارچوب فراتر رفت کما اینکه کسانی
بودند که از این القائات بصورت کامل و هدفمند برای تخریب برخی از مفاهیم رایج و جایگزینکردن مفاهیمی
دیگر به جای آن بهره گرفتند، القائاتی که به اهداف گروه معینی از مردم خدمت مینمود و به این ترتیب القائات
این نظریه و تاثیرات آن تا میدان عقیده و همچنین سیاست و اقتصاد و اجتماع و اخلاق و هنر و فکر توسعه یافت
درحالیکه تمامی این موارد از میدانهای قانونگذاری و تشریع است...