غرش طوفان (جلد اول)نویسنده:
الکساندر دومامترجم:
ذبیح الله منصوریرمان غرش توفان ادامه رمان ژوزف بالسامو و شرح تاریخ فرانسه در زمان لوئی شانزدهم و نحوه ی شکل گیری و نهایتا انقلاب فرانسه در قالب یک داستان
دوک حیرت زده برگشت و چشمش به خانم دوپاری افتاد و با مسرتی زیاد که معلوم نبود طبیعی یا ساختگی است گفت: آه... کنتس عزیز، شما مثل همیشه زیبا و شاداب هستید و متشکرم که از همه زودتر آمدید.
دوپاری گفت: دوست عزیز، من تقریبا از سرما منجمد شده ام.
دوک گفت: خواهش می کنم به بودوار تشریف بیاورید.
دوپاری با غمزه ای ملیح گفت: آخر من چطور با شما تنها، در بودوار باشم؟
در این هنگام صدای دیگری شنیده شد که گفت: تنها نیستید بلکه سه نفر می باشید...