غرش طوفان (جلد دوم)

غرش طوفان (جلد دوم)نویسنده: الکساندر دومامترجم: ذبیح الله منصوریرمان غرش توفان ادامه رمان ژوزف بالسامو و شرح تاریخ فرانسه در زمان لوئی شانزدهم و نحوه ی شکل گیری و نهایتا انقلاب فرانسه در قالب یک داستان

دوک حیرت زده برگشت و چشمش به خانم دوپاری افتاد و با مسرتی زیاد که معلوم نبود طبیعی یا ساختگی است گفت: آه... کنتس عزیز، شما مثل همیشه زیبا و شاداب هستید و متشکرم که از همه زودتر آمدید.
دوپاری گفت: دوست عزیز، من تقریبا از سرما منجمد شده ام.
دوک گفت: خواهش می کنم به بودوار تشریف بیاورید.
دوپاری با غمزه ای ملیح گفت: آخر من چطور با شما تنها، در بودوار باشم؟
در این هنگام صدای دیگری شنیده شد که گفت: تنها نیستید بلکه سه نفر می باشید...

غرش طوفان (جلد هشتم)

غرش طوفان (جلد هشتم)نویسنده: الکساندر دومامترجم: ذبیح الله منصوریرمان غرش توفان ادامه رمان ژوزف بالسامو و شرح تاریخ فرانسه در زمان لوئی شانزدهم و نحوه ی شکل گیری و نهایتا انقلاب فرانسه در قالب یک داستان

دوک حیرت زده برگشت و چشمش به خانم دوپاری افتاد و با مسرتی زیاد که معلوم نبود طبیعی یا ساختگی است گفت: آه... کنتس عزیز، شما مثل همیشه زیبا و شاداب هستید و متشکرم که از همه زودتر آمدید.
دوپاری گفت: دوست عزیز، من تقریبا از سرما منجمد شده ام.
دوک گفت: خواهش می کنم به بودوار تشریف بیاورید.
دوپاری با غمزه ای ملیح گفت: آخر من چطور با شما تنها، در بودوار باشم؟
در این هنگام صدای دیگری شنیده شد که گفت: تنها نیستید بلکه سه نفر می باشید...
نویسنده: الکساندر دومامترجم: ذبیح الله منصوریرمان غرش توفان ادامه رمان ژوزف بالسامو و شرح تاریخ فرانسه در زمان لوئی شانزدهم و نحوه ی شکل گیری و نهایتا انقلاب فرانسه در قالب یک داستان

دوک حیرت زده برگشت و چشمش به خانم دوپاری افتاد و با مسرتی زیاد که معلوم نبود طبیعی یا ساختگی است گفت: آه... کنتس عزیز، شما مثل همیشه زیبا و شاداب هستید و متشکرم که از همه زودتر آمدید.
دوپاری گفت: دوست عزیز، من تقریبا از سرما منجمد شده ام.
دوک گفت: خواهش می کنم به بودوار تشریف بیاورید.
دوپاری با غمزه ای ملیح گفت: آخر من چطور با شما تنها، در بودوار باشم؟
در این هنگام صدای دیگری شنیده شد که گفت: تنها نیستید بلکه سه نفر می باشید...

مجموعه آثار نمایشی شکسپیر ( جلد 1 )

تیتوس اندرونیکوس : ساتورنینوس که به تخت سلطنت نشسته میخواهد لاوینیا دختر سردار بزرگ،تیتوس اندروکینوس را به همسری بگیرد اما لاوینیا دل در گرو عشق دیگری دارد در نتیجه تامورا ملکه اسیر با پادشاه ازدواج می کند ولی او در پی انتقام از خانواده سردار جنگجوست. 

تلاش بیهوده عشق: مردانی که تصمیم گرفته اند به مدت 3 سال با هیچ زنی در تماس نباشند... و عشق که دیوار و قسم نمی شناسد. 

کمدی اشتباهات : برادران دوقلویی که در کودکی از هم جدا افتاده اند و در بزرگسالی به هم می‌رسند. 

رومئو و ژولیت : اینم که خیلی معروفه دو دلداده از خانواده‌هایی که با هم دشمنند.

دو نجیب زاده ورنا : یکی از دوستان به سفر می‌رود و دیگری به خاطر عشق در وطن می‌ماند اما بعد از مدتی او نیز راهی سفر می‌شود تا عشقش مورد امتحان قرار گیرد. 

رویای یک نیمه شب تابستان: پدر می خواهد به زور دخترش را شوهر دهد اما دختر و معشوقش فرار می کنند و در دام پریان و جادوگران می‌افتند. 

تاجر ونیزی: مرد از دوستش پول می‌گیرد تا به سفر برود و دختر مورد علاقه‌اش را خواستگاری کند اما دوستش پول را از مردی یهودی و بدجنس قرض کرده. 

رام کردن زن سرکش: دختری عبوس و بداخلاق است و مردی که با او ازدواج کرده و روح سرکشش را رام می کند. 

زنان شوخ طبع وینزر: مرد هوس‌رانی وارد شهر شده و خانم ها دست به یکی می‌کنند تا او را آزار دهند . 

هیاهوی بسیار برای هیچ: مرد عاشق هیرو است اما بدخواهان او را به هیرو و نجابتش مشکوک می کنند. 

آنچه دلخواه توست: دو برادر با هم بر سر قدرت جنگ دارند ولی دخترانشان دوستان صمیمی‌اند و عشق در زندگی شان راه پیدا کرده. 

شب دوازدهم: دختری عاشق "دوک" است اما دوک عاشق دختر دیگریست، دختر اول خودش را به شکل پسران درمی‌آورد تا خدمتکار دوک شود و دختر دوم عاشق آن خدمتکار می شود.

قیصر ( ژولیوس سزار) : در مورد عدٌه‌ایست که تصمیم می گیرند سزار را به قتل برسانند و اتفاقاتی که بعد از آن برایشان رخ می دهد... .

غرش طوفان (جلد سوم)

غرش طوفان (جلد سوم)نویسنده: الکساندر دومامترجم: ذبیح الله منصوریرمان غرش توفان ادامه رمان ژوزف بالسامو و شرح تاریخ فرانسه در زمان لوئی شانزدهم و نحوه ی شکل گیری و نهایتا انقلاب فرانسه در قالب یک داستان

دوک حیرت زده برگشت و چشمش به خانم دوپاری افتاد و با مسرتی زیاد که معلوم نبود طبیعی یا ساختگی است گفت: آه... کنتس عزیز، شما مثل همیشه زیبا و شاداب هستید و متشکرم که از همه زودتر آمدید.
دوپاری گفت: دوست عزیز، من تقریبا از سرما منجمد شده ام.
دوک گفت: خواهش می کنم به بودوار تشریف بیاورید.
دوپاری با غمزه ای ملیح گفت: آخر من چطور با شما تنها، در بودوار باشم؟
در این هنگام صدای دیگری شنیده شد که گفت: تنها نیستید بلکه سه نفر می باشید...

غرش طوفان (جلد ششم)

غرش طوفان (جلد ششم)نویسنده: الکساندر دومامترجم: ذبیح الله منصوریرمان غرش توفان ادامه رمان ژوزف بالسامو و شرح تاریخ فرانسه در زمان لوئی شانزدهم و نحوه ی شکل گیری و نهایتا انقلاب فرانسه در قالب یک داستان

دوک حیرت زده برگشت و چشمش به خانم دوپاری افتاد و با مسرتی زیاد که معلوم نبود طبیعی یا ساختگی است گفت: آه... کنتس عزیز، شما مثل همیشه زیبا و شاداب هستید و متشکرم که از همه زودتر آمدید.
دوپاری گفت: دوست عزیز، من تقریبا از سرما منجمد شده ام.
دوک گفت: خواهش می کنم به بودوار تشریف بیاورید.
دوپاری با غمزه ای ملیح گفت: آخر من چطور با شما تنها، در بودوار باشم؟
در این هنگام صدای دیگری شنیده شد که گفت: تنها نیستید بلکه سه نفر می باشید...