فصل 1
ویژگیهای جغرافیایی و اقلیمی منطقه
محل مورد نظر برای طراحی، در منطقه 15، شهرداری تهران واقع میباشد. مطالعه ویژگیهای اقلیمی پروژه حاضر، بر اساس آمار 15 ساله (1344-1359 هـ .ش) ثبت شده در ایستگاه کلیماتیک مستقر در نمایشگاه بینالمللی تهران انجام مییابد. ایستگاه نمایشگاه بینالمللی در ارتفاع 1541 متری با عرض جغرافیایی 57 35 شمالی و طول جغرافیایی 25 51 قرار گرفته است.
در ابتدا توضیحاتی کلی در مورد موقعیت جغرافیایی شهر تهران آورده شده و سپس به تفصیل ویژگیهای اقلیمی منطقه مورد نظر بررسی شده است.
هدف از این مطالعات دستیابی به اطلاعاتی است که از طریق آن، میتوان معماری بناهای مورد نظر را تا حد امکان با شرایط و مقتضیات اقلیمی انطباق داد و شرایط زندگی و یا بهرهگیری از فضاهای مجموعه را با وضعیت آب و هوایی محیط تنظیم نمود.
1-1- خلاصه روند دویست ساله توسعه و گسترش شهر تهران
شهر تهران از حدود دویست سال پیش که پایتخت اعلام شد تا به امروز تحولات بسیاری را از سر گذرانیده است و طی ادوار مختلف توسعه، به کلان شهر کنونی تبدیل شده است. شهر تهران عمدتاً در سه مقطع گسترش یافته است؛ اول در زمان صفویه و قاجاریه، دوم در زمان پهلوی اول و سوم در زمان پهلوی دوم. حرکت طبیعی گسترش شهر تهران طی دوران صفویه و قاجاریه و به حکومت رسیدن رضاشاه، دچار تحولات جدیدی شد. وسعت شهر تهران طی دوران کوتاه حکومت وی به سرعت افزایش یافت و از حدود 24 کیلومتر مربع در سال 1301 هـ . ش به حدود 45 کیلومتر مربع در سال 1320 هـ .ش رسید. یعنی مساحت شهر در ظرف کمتر از 20 سال، تقریباً دو برابر شد. هسته مرکزی شهر نیز با توجه به جاذبه شمال شهر و شمیرانات به طرف آن کشیده میشود، به طوریکه امروزه مرکز تهران از بازار به خیابان انقلاب تغییر مکان داده است، یعنی 4 کیلومتر حرکت کرده است. در نقشههای گسترش شهر تهران در دورههای مختلف، این تغییرات به وضوح دیده میشود. جمعیت شهر تهران در طی سالهای 1166 هـ . ش تا 1365 هـ . ش از بیست هزار نفر به 6 میلیون نفر رسید. یعنی 300 برابر و وسعت شهر از 2/7 کیلومتر مربع به 620 کیلومتر مربع رسید یعنی وسعت شهر 76 برابر شد. (1)
1-1-1- تاریخچه هسته تاریخی شهر تهران و مراحل توسعه فیزیکی شهر تهران
نام تهران برای نخستین بار در یکی از نوشتههای تئودوسیوس یونانی در حدود اواخر سده پیش از میلاد به عنوان یکی از اراضی ذکر گردیده و قدیمیترین سند فارسی رد مورد تهران حاکی از آن است که روستای تهران قبل از سده سوم هجری قمری وجود داشته است پس از حمله مغول و جنگهای داخل شهر ری رو به ویرانی گذاشت (599 هجری قمری) و تهران رو به گسترش نهاد و سیمای شهر را به خود گرفت. ترقی و رشد شهر نشینی در تهران از دوره صفویه آغاز شد و در زمان شاه طهماسب صفوی در تهران بناهای تازه و کاروانسراها و برجها و باروهای مستحکم بنا گردید.
تهران 4 دروازه به نامهای دروازه شمیران دولاب شاه عبدالعظیم و قزوین فضای کالبدی به وسعت 4 کیلومتر مربع را حدوداً تحت حصار طهماسبی قرار داشت.
محلات عودلاجان، بازار، سنگلچ، چال میدان و ارگ سلطنتی از بخشهای قدیمی شهر به شمار میآیند در آن زمان تمام اراضی تهران تا شهر روی و نواحی غربی و شرقی از مزارع پوشیده بود.
در اوایل دوره قاجاریه دو دروازه دیگر به نامهای دروازه دولت و عمدیه در این محدوده حصار ایجاد شد در سال 1200 هـ . ق آقا محمدخان قاجار در تهران به تخت نشست و تهران رسماً پایتخت کشور شد. و تحولات زیادی را موجب گردید. تشکیل سلطنت پهلوی سیمای شهر تهران را بار دیگر دچار تحولات زیادی کرد و افزایش جمعیت و به تبع آن ازدیاد وسائط نقلیه شهری باعث گسترش بی وقفه ساخت و ساز در اطراف تهران شد تا جائیکه تمامی 77 آبادی واقع در پهنه اطراف تهران زیر پوشش شهر تهران قرار گرفت.
به علت گران شدن زمین در داخل شهر گرایش ایجاد شهرکهای اقماری در اطراف تهران را گسترش داد سیر صعودی جمعیت و توسعه فیزیکی وسعت شهر 4 کیلومتر مربعی را در بدو سلطنت فتحعلی شاه قاجار را به 18 کیلومتر مربع در زمان ناصرالدین شاه و 46 کیلومتر مربع در زمان رضاشاه و 9/716 کیلومتر مربع در حال حاضر را بوجود آورده است.
2-1-1- ساختار جمعیتی شهر تهران
قریب به دو قرن از گسترش شهر تهران و افزایش سریع جمعیت آن میگذرد.
در حدود سال 1210 هـ . ق (بلدیه تهران که از چهار محله تشکیل شده بود) آمار حدود 50 هزار نفر را تخمین زده شده است و اولین سرشماری در سال 1262 شمسی جمعیت شهر 482/106 نفر و در سال 1365 تعداد 6042584 نفر که محدوده مناطق بیستگانه شهرداری را شامل میشده است.
جمعیت ایران بر اساس آمارگیری سال 1370 بالغ بر 55837163 نفر در هر کیلومتر دارای بیشترین میزان تراکم جمعیتی را در کشور شامل میشود.
با توجه به اینکه در هر کشور افراد 15 تا 64 ساله که در تولید ملی شرکت دارند، جمعیت فعال آن کشور میباشند و گروههای زیر 15 سال و بالای 64 سال معمولاً مصرف کننده محسوب میشوند. در این سرشماری جمعیت گروههای زیر 15 سال به کل جمعیت تقریباً در تمام استانهای کشور در صد بالایی را نشان میدهد.
2-1- موقعیت جغرافیایی
شهر تهران در دامنه جنوبی کوههای البرز و حاشیه شمالی کویر مرکزی ایران، در دشتی نسبتاً هموار واقع شده که شیب آن از شمال به جنوب است و به وسیله دو رود اصلی کرج در باختر و جاجرود در خاور همراه با رودهای فصلی جعفرآباد یا دربند، دارآباد، درکه و کن که همگی از شمال به جنوب جریان دارند، مشروب میگردد. شهر تهران از نظر جغرافیایی در عرض شمالی 35 و 35 تا 50 و 35 و طول خاوری 4 و 51 تا 33 و 51 قرار دارد و ارتفاعش در جنوب (پالایشگاه تهران) 1160 متر و در نواحی مرکزی (پارک شهر) 1210 متر و در شمال (سعدآباد) 1700 متر است. دشت تهران به طور کلی دارای آب و هوایی گرم و خشک است و فقط نواحی شمالیاش که در دامنههای کوهستان البرز واقع است، اندکی متعادل و مرطوب میباشد.
هوای شهر تهران در تابستان گرم و خشک و در زمستان معتدل و سرد است. حداکثر دمای ثبت شده حدود 44 درجه و حداقل 8/14- درجه و متوسط سالانه آن حدود 7/16 درجه سانتیگراد است. متوسط بارندگی حدود 320 میلیمتر و دامنه تغییرات آن از 200 تا 400 میلیمتر، از سالی به سال دیگر نوسان دارد. از نظر زمین لرزه، تهران جزء مناطق پرزیان (8 تا 10 درجه مرکالی) محسوب میگردد.
3-1- موقعیت طبیعی
شهر تهران در بخشی واقع شده، که از نظر طبیعی بزرگترین تغییرات را در کنار خود دارد. دریای مازندران در فاصله جغرافیایی 120 کیلومتری محدوده تهران قرار دارد. رطوبت و بارندگی زیاد در سواحل آن، نواحی سرسبز شمالی را ایجاد نموده و هوای معتدل را به طرف جنوب هدایت میکند. سلسله جبال البرز، تهران را از سواحل دریای مازندران جدا نموده و مناظر کوهستانی شمال شهر را به وجود میآورد. منطقه تهران در دامنه بلندترین ارتفاعات البرز قرار گرفته، که از شمال به جنوب دارای شیبتندی میباشد. برودت هوای کوهستان و اختلاف درجه آن با دشتهای گرم منطقه جنوب تهران، وزش باد خنکی را از جانب شمال به جنوب باعث میشود. در جنوب شهر تهران ناحیه بیابانی قرار گرفته و هوای آن گرم و خشک است. در قسمت غربی دشت قزوین قرار گرفته که یکی از مناطق حاصلخیز جنوب کوههای البرز را تشکیل میدهد.
4-1- پهنهبندی خطر زمین لرزه در تهران
مطالعات زمینشناسی نشان میدهد که اصولاً شهر تهران در منطقه زلزله خیز قرار دارد و با توجه به این نکته، لازم است که در ساخت و سازهای تهران به این نکته توجه کامل شود. اما در همین رابطه بخشهایی از گستره تهران در مناطقی از پهنه زمین لرزه قرار دارند که لازم است از ساخت و ساز در این نقاط اجتناب شود. این مناطق عموماً در شمال تهران متمرکز شده و مجموعهای از این نقاط نیز در جنوب شهر تهران به سمت غرب تمرکز یافتهاند. لذا در تمامی طراحیها، مسئله زلزله خیزی باید مد نظر قرار گیرد. در ایران فعالیتهای مختلفی جهت شناسایی این پدیده مخرب صورت گرفته، که در نهایت منجر به تدوین آئیننامه طرح و محاسبه ساختمانها در برابر زلزله (نشریه شماره 82 مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن) شده است. با توجه به این آئیننامه، سازه باید حتیالامکان با پلانی ساده و متقارن طراحی گردد. همچنین باید دارای سیستم فلزی یا بتنی باشد و قدرت انتقال نیروهای زلزله را داشته باشد.
5-1- ویژگیهای اقلیمی
شهر تهران با توجه به موقعیت خاص جغرافیائی از آب و هوای کاملاً متفاوتی در طول سال برخوردار است و با توجه به این موضوع بررسی اقلیمی تهران را در یک مجموعه آماری نمیتوان نشان داد، تهران به 5 حوزه اقلیمی تقسیم شده است لذا با در نظر گرفتن این مطلب تنها آمار مربوط به حوزه مورد نظر بررسی شده است.
1-5-1- دما
بر اساس امار تحلیل شده 15 ساله ایستگاه نمایشگاه بینالمللی تهران، سردترین ماه سال، دی با حداقل 4/3- درجه و گرمترین ماه تیر با حداکثر 4/33 درجه است. برای گرمایش با توجه به حرارت پایین میتوان از وسایل مکانیکی خصوصاً نوع غیر مرطوب آن در ساختمانها استفاده کرد. به طور کلی آب و هوای حوزه شمالی تهران در تابستان نسبتاً مناسب و در زمستان سرد است. مطلق درجه حرارت ثبت شده در طی 15 سال در حوزه شمالی حداقل 5/13- درجه و حداکثر مطلق 39 درجه است. میانگین مطلق درجه حرارت در فصول مختلف سال در این حوزه از 5/7- تا 7/35 تغییر میکند.
2-5-1- میزان بارش
بر اساس آمار بارندگی دوره 15 ساله (1344 تا 1359) در حوزه شمالی شهر تهران، میزان بارندگی در این منطقه از 300 تا 500 میلیمتر در فصول مختلف سال متغیر بوده است و حداکثر میزان بارندگی در ماه اسفند به میزان 82 میلیمتر است. در ماههای آذر، دی و بهمن، بارندگی در این حوزه متداول است. ماههای خرداد، تیر، مرداد و شهریور با بارندگی محدود از کم بارانترین ایام در این حوزه میباشد. با توجه به نمودار میانگین دمای روزانه و بارش ماهانه، فصل خشک حوزه شمالی، از ماه تیر شروع شده و تا شهریور ادامه مییابد. حداکثر مطلق ثبت شده بارندگی طی یک ماه در این حوزه 185 میلیمتر است و میانگین مجموع بارندگی سالیانه در طی این 15 ساله 409 میلیمتر گزارش شده است.
3-5-1- رطوبت نسبی
متوسط حداکثر میزان رطوبت نسبی در حوزه شمالی مربوط به ماههای آذر و دی است که میزان رطوبت به 76 تا 79 درصد میرسد و حداقل آن مربوط به ماههای تیر، مرداد، شهریور میباشد که این میزان بین 40 تا 43 درصد است. از رابطه بین میزان رطوبت و دما استنباط میگردد که ماههای سرد این حوزه دارای رطوبت کافی و در فصول گرم از میزان رطوبت کاسته شده و در حدود نامناسبی قرار دارد.
4-5-1- روزهای یخبندان
آمار میانگین دوره 15 ساله حوزه شمالی نشان میدهد که در این حوزه در طول سال به طور متوسط 73 روز یخبندان طی ماههای آبان الی اسفند به وقوع میپیوندد که حداکثر آن در ماه دی و حداقل آن در ماه آبان گزارش شده است.
5-5-1- روزهای بارانی
تعداد روزهای بارانی که در آن بیش از 1 میلیمتر در حوزه شمال تهران باران باریده است، بر اساس آمار 15 ساله مورد مطالعه، به صورت میانگین 57 روز میباشد. حداکثر باران که در طی یک ماه باریده، در طی این دوره آماری 185 میلیمتر و طی یک روز 5/24 میلیمتر گزارش شده است. در طی آمار ثبت شده 15 ساله در ماه شهریور در این حوزه بارش نبوده و بیشترین بارش متداول در ماه اسفند با میانگین 9 روز میباشد...
مقدمه
مقاله ای که پیش رو دارید ترجمه ای است از فصل اول کتابی به نام «مقدمه ای بر جنسیت و زیبایی شناسی[1]» نوشتة «کارولین کورس میر[2]» که در واقع فلسفة زیبایی شناسی را از دیدگاه فمینیستی بررسی می کند.
کارولین کورس میر استاد فلسفه در دانشگاه بوفالو که یکی از دانشکده های دانشگاه ایالتی نیویورک است می باشد. از دیگر کتاب هایی که به قلم این خانم می باشد می توانیم از کتابی به نام معنادادن به ذوق:
طعام و فلسفه (1999) نام ببریم.
زبانی که او در کتاب هایش به کار می برد، زبانی روان و صمیمی و درک شدنی است که استفاده از کتاب را برای همگان مقدور می سازد، در مورد کتاب جنسیت و زیبایی شناسی نیز وضع به همین منوال است و این کتاب برای دانشجویان فلسفه، مطالعات جنسیتی، پژوهش های تصویری و مطالعه هنر به طور نظری ، و به طور کلی برای هر کسی که به موضوعات مربوط به جنسیت و رابطة آن با نظریه های هنر علاقه دارد، مناسب می باشد.
«کورس میر» در این کتاب در این کتاب به موضوعاتی ؟؟ می پردازد.
· چرا شاهد زنان هنرمند اندکی در گذشته هستیم؟
· هنر،لذت، و زیبایی
· نقش جنسیت در مورد ذوق و طعام
· هنر چیست و هنرمند کیست؟
·انزجار ، تعالی ، و ارزش های زیبایی شناسانه
· بدنه و ساختمان ذهنیت[3]
اولین چاپ این کتاب در سال 2004 صورت گرفته است و تا به حال به فارسی ترجمه نشده است. همانطور که پیشتر گفتیم این مقاله تنها ترجمه ای است از فصل اول این کتاب با عنوان: هنرمندان و هنر؛ که ارائه مختصری است از تاریخچه مفاهیم مربوط به هنر.
در این فصل نظریه های هنری و مفاهیم مربوط به آنها و حوزه های کارکرد و اعتبار آنها از دوران باستان ] افلاطون و ارسطو[ گرفته تا دوران مدرن مورد بحث قرار می گیرد.
عناوین فصول دیگر کتاب از این قرار می باشد.
· لذت زیبایی شناسانه
· مبتدیان و حرفه ای ها
· جنسیت عمیق: ذوق و طعام
· چه چیزی هنر است[4]؟ (هنر چیست[5]؟)
· لذت دشوار:تعالی و انزجار
در اینجا لازم است که ذکر کنم، تمام مطالب داخل کروشه از مترجم می باشد و فقط برای کمک به درک متن به آن اضافه شده اند.
هنرمندان و هنر
مختصری از تاریخ مفاهیم
هنر چیست؟ هنرمند کیست؟ این ها مفاهیمی هستند که هر کدام در نسبت با دیگری تعریف می شوند: اینکه آیا شخصی را یک هنرمند می دانیم یا خیر، تا حدودی بسته به آن چیزی است که او تولید می کند، و اینکه آیا محصولی، یک اثر هنری است یا خیر،بستگی به این دارد که چه کسی آن را تولید کرده است.
بگذارید با در نظر گرفتن مفهوم خالق [6] شروع کنیم: ما به کسی واژه هنرمند را اطلاق می کنیم که دست به خلاقیت هنری بزند، خواه این هنر شعر باشد و نقاشی و یا که موسیقی ، معماری ، مجسمه سازی یا رقص باشد، که البته با ارائه چنین فهرستی از انواع مختلف هنر، در واقع در مورد مواد بحث آشکارا دست به پیش داوری زده ام، چرا که جواب ما ] در مورد اینکه هنر چیست و هنرمند کیست[ متفاوت می بود اگر من شخص قالی باف یا سازندة آثار منبت کاری شده و یا آشپزها را هم اضافه کرده بودیم؛ یا شخصی که ریسندگی، بافندگی و یا سفالگری می کند،یا آنکه شیشه گر است یا اثاثیه تولید می کند و یا به صحافی کتاب می پردازد. همانطور که طی این فصل خواهیم دید، اطلاق واژه هنرمند به افراد مشخص، بسته به تغییر مقولاتی که به عنوان آثار هنری شناخته می شدند، در طول تاریخ دستخوش تغییراتی بوده است.
تعریف معاصری که در مورد یک هنرمند وجود دارد از ایده هایی چون خودبیانگری[7]، تخیل[8] و خلاقیت جداشدنی نیست، ] ایده هایی[ که هر کدام نشانة نوع خاصی از آزادی هستند که به هنرمند نسبت داده می شود.
امروزه اغلب هنرمند را زادة یک روح آزاد، و ] دارای شخصیتی[ خودرأی که خود را محدود به قواعد اجتماعی و یا قوانین بی روح جامعه نمی کند، می دانند. در بهترین حالت این آزادی ] آزادگی[ ممکن است که مشخصه ای برای نبوغ باشد، هر چند اصالت نبوغ اغلب دچار بدفهمی می شود مگر گذشت زمان حکم صحیح را عرضه کند. بنابراین چنین نگرشی نسبت به هنرمندان، اغلب آنها را به مثابة افرادی که از نظر عاطفی، منزوی و تنها هستند، تصویر می کند.
در این فصل از اصل بنیادین و چارچوب مفهومی ای پرسش می کنیم که به چنین تصور همگانی ای از هنرمند شکل داده، تا بتوانیم تعیین کنیم که چرا زنان اندکی در فهرست نوابغ هنری شناخته شده به چشم می خورند.
در واقع، خصوصاً در دوره های مشخصی از تاریخ، حتی تصور زنان به عنوان هنرمندانی کاملاً مستقل که فقط به خاطر خلاقیت صرف دست به خلق آثار هنری می زنند، امری دشوار محسوب می شده است.
دلیل این امر چیست و این موضوع چه چیزی را در مورد نقش تمایزات جنسی در مفاهیم مربوط به خلاقیت نشان می دهد؟
مورخان تحقیقات قابل توجهی در باب این نوع محروم سازی ها کرده اند، ] محروم سازی هایی[ که در دوره های مشخصی از تاریخ، زنان را از ورود به رشته های مختلفی مانند نقاشی، مجسمه سازی یا تألیف موسیقیایی منع کرده و پیشرفت و اشتهار آنها را در زمینه هایی چون ادبیات مختل کرده اند. هر چند تمرکز ما اکنون مشخصاً در مورد عدم وجود امکان تحصیل یا دیگر موانع و نواهی اجتماعی نیست؛ این ها مواردی فرعی هستند که با گذشت زمان و پیش آمدن موقعیت های متفاوت تغییر کرده اند.
در اینجا بیشتر متوجه ماهیت پایه ای مفاهیمی هستیم که فلسفه هنر و قواعد زیبایی شناسی را شکل می دهند، چارچوب های نظری که اعمال اجتماعی را تحت تأثیر خود قرار می دهند. در اینجا ما همچنین، تفاوت های جنسی و مفاهیم دشواری مانند «تأنیت[9]» و «تذکیر[10]» را درخواهیم یافت.
مبانی مفهومیجستجو در مورد اینکه مسأله جنسیت چه نقشی در زیبایی شناسی ایفا می کند، نیازمند ] بیان[ مقدمه ای می باشد: مروری بر مفروضاتی بنیادین در مورد طبیعت بشر و اینکه چه چیزی دست یابی به فرهنگ و تمدن را ممکن می سازد.
هنر پدیده ای است که در بردارندة عناصر فرهنگی قابل توجهی می باشد، و بهترین هنرها، آن هنری است که نشانگر واکنش ها و دیدگاههای مختلف در مورد زندگی آدمی و معنای آن باشد.
افرادی که به هنرهایی با ارزش های عمیق و ماندگار مشغول هستند، چه این هنر طنز باشد یا تراژدی، کمدی، والا و یا زیبا ، باعث افتخار خاصی هستند و توانسته اند سطحی ،؟؟ و دشوار از دست آوردهای بشری را تجسم بخشند.
مفهوم هنرمند خلاق[11] بر پایة عقایدی استوار است که مشخص کنندة کیفیاتی در نوع بشر هستند که به او توانایی رسیدن به بالاترین سطوح فرهنگی را می دهد؛ بنا به سنت قدما، عقلانیت، توانایی ضروری و ذهنی و اساس دست آوردهای بشری به طور کلی می باشد.
دیدگاههای مختلف فمینیستی در مورد عقل و عقلانیت حوزه های فلسفی بیان شده اند، گر چه در حوزة زیبایی شناسی در مورد عقل و عقلانیت در تمام حوزه های فلسفی بیان شده اند، گر چه در حوزة زیبایی شناسی کمتر از آنچه انتظار می رود به چشم می خورند، احتمالاً از آنجا که هنر و ارزش های زیبایی شناسانه اغلب و به سادگی با زمینه های «غیرعقلانی[12]» روح بشر، چون شهود، تخیل و احساس ارتباط دارند. ولی در عین حال تسلط بر چنین فعالیت های ذهنی ای، که الهام را از امور بی معنی و دید زیبایی شناسانه را از بی قاعدگی صرف متمایز می کنند، مستلزم ذهنیتی منظم و محکم است و اعتقاد سنتی بر این است که چنین ذهنیتی در قابلیت های عقلانی ما ریشه دارد.
مفهوم قوه مستقل عقلی ای که بشر را از حیوان جدا می کند و به موجب آن طبیعت ذاتی انسان توصیف می شود، نفوذ گسترده ای در نظریه های غربی در مورد معرفت، اخلاق، سیاست، طبیعت انسان و فرهنگ دارد، در واقع، هیچ محدوده ای از فلسفه از تأثیرات بلندمدت آن مستثنی نبوده است.
این ] مفهوم[ همچنان یکی از پیچیده ترین مفاهیم نظری است که به اشکال متفاوت، در حوزه های مختلف عمل می کند، ] مفهومی [ که نه تنها تعدیل کنندة تفاوت های جنسیتی است بلکه به طور کلی تعیین کنندة جایگاه گروههای فرعی اجتماعی نیز می باشد.
عقلانیت در شکل گیری ایدة خلاقیت و توانایی کسب دانش در مهارت های هنری،و همچنین برای خودمختاری ذهن که از ملزومات نوآوری و ابتکاری می باشد، اهمیت ویژه ای دارد، هر چند ] این اهمیت[ غالباً آشکار نیست.
در ابتدا به ملاحظاتی کلی می پردازیم: از لحاط سنتی، عقل به عنوان قوه و استعداد ذهنی ای شناخته می شود که باعث تمایز بین اعمال انسانی و اعمال غیرانسانی می شود.
این یک کلی گویی توصیفی و اصولی است، چرا که اعتقاد بر این واقعیت است که تنها بشر قادر به تجربة عقلانیت می باشد. به عبارتی بشر به موجب چنین قوه ای از قوانین طبیعت فرار می کند و قادر به ساخت فرهنگ ها و تمدن ها می شود، و با به کار انداختن این درجه از اختیار زندگی خود را به پیش می برد، اختیاری که حیوانات دیگر فاقد آن می باشد. پس مفهوم عقل دارای نوعی بار ارزشی نیز می باشد: چنین خصوصیتی ، نه تنها یک ویژگی ضروری برای انسان است که او را از لحاظ معنوی به عنوان یک انسان تعریف می کند بلکه بهترین خصوصیت و کیفیت ما نیز می باشد،ویژگی ای که امکان دست یابی به دست آوردهای هنری، انتخاب اخلاقی و معرفت علمی را میسر می سازد.
این ادعاهای کلی در مورد عقلانیت راجع به تمام انسان ها – زن، مرد، گذشتگان ،معاصران، آشنا و بیگانه – صادق است.
اما همچنان : مدارج مختلفی از عقلانیت به کرات در شکل دهی تفاوت های اجتماعی مؤثر بوده است، و همین مدارج مختلف، در دوره های تاریخی مشخصی، برتری “طبیعی” بعضی انسان ها را بر دیگران ثابت می کرده، برتری ذهنی و فطری ای که به سلسله های قدرت، آموزش و شئون ] مقامات[ اعتبار بخشیده است.
چنین برتری ای به هیچ وجه محدود به برتری مردان نسبت به زنان نبوده؛ تلاشی که برای توجیه برده داری ، به عنوان مثال می شود و وجود اندیشه های مبتنی بر وجود طبقات و تفاوت های اقتصادی و اجتماعی در جوامع، همگی وجود ایده ای مبنی بر برتری گروهی بر گروه دیگر را در عمل به اثبات می رسانند.
برای توضیح تفاوت های جنسیتی در مورد نقش ها و توانایی های اجتماعی، ذکر چنین استدلالاتی به صورت استوار و نظام مند لازم است چرا که در شماری از حوزه های نظری، عقلانیت به عنوان ویژگی مهمی شناخته می شود که باعث ترفیع جنس مذکر بر جنس مؤنث در نوع بشر می شود. این بدان معناست که بگوییم، هر چند زنان هم دارای قوة عاقله می باشند و لیکن از این قوه نسبت به مردان استفاده کمتری می کنند، بنابراین، از دید بسیاری از نظام های فلسفی و مذهبی تأثیرگذار، زنان کمتر قادر به حکومت بر نفس خود هستند و به همین جهت در تمامی شرایط از زندگی در خانه گرفته تا سیاست به عنون زیردست طبیعی مردان شناخته می شوند. نقش دوگانه عقل – که نه تنها تفاوت بین انسان و غیر انسان را مشخص می کند بلکه متمایز کنندة افرادمختلف بشر از یکدیگر نیز است منجر به دستگاهی پیچیده از قراین مفهومی می شود که...ایجاد گنبد: گنبد عظیم و باشکوه سلطانیه در زمان سلطان محمد خدابنده بین سالهای 713-703 هجری قمری بنیان نهاده شد . ظاهراً هنگامی که اولجایتو (سلطان محمد خدابنده) ،امر به احداث آرامگاه کرد هنوز یکی از مذاهب اسلام را به عنوان مذهب رسمی انتخاب ننموده بود. در حدود سال 709 هجری زمانی که کارِ ساختمان گنبد رو به اتمام بود سفری به عراق نمود و تربت پاک حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) را در نجف و کربلا زیارت کرد . بنا به قولی بر اثر تشویق و ترغیب علما و روحانیان بزرگ شیعه که در آن زمان در دستگاه حکومتی صاحب منزلتی بودند، اولجایتو مذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمی پذیرفت. به دنبال قبول مذهب تشیع، اولجایتو تصمیم گرفت که آرامگاه خود را به ائمة اطهار اختصاص دهد. به این منظور قصد انتقال اجساد مطهر آنان را به سلطانیه داشت تا به رونق تجاری و اهمیت مذهب و پایتخت جدید التأسیس خود بیافزاید. لذا دستور داد تا تزیینات داخلی بنا را که تا آن روز انجام نگرفته بود، طوری بپردازند که در آن شعایر مذهب تشیع به خوبی مورد استفاده قرار گیرد .به همین جهت بود که کلمة «علی» به طور مکرر با کاشی در متن آجر نوشته شد ،اما انتقال اجساد ائمه با مخالفت شدید روحانیان شیعه در نجف و کربلا مواجه شد .
گویند، وقتی مردم نجف و کربلا از تسلیم جسد امامان خودداری کردند، ساختمان سلطانیه دوباره به هدف پیشین خود یعنی آرامگاه اولجایتو اختصاص یافت . بدین منظور تزیین کلیة قسمتهای داخلی بنا تجدید و تغییر داده شد .
طرح بنای این گنبد که از بناهایی مانند مقبره اسماعیل سامانی و مقبره سلطان سنجر در مرو الهام گرفته، به عنوان سرمشق و مدل در بناهای دیگر، در ایران یا خارج ایران مورد استفاده قرار گرفته است، مانند و تاج محل در هند،
معمار گنبد سلطانیه شخصی به نام سیدعلی شاه بود.درمیان ابنیه آنکه از همه مهمتر و در عصر ایلخانی در عالم شهرتی به سزا داشته و هنوز نیز قسمت مهمی از آن به ریاست گنبد سلطانیه یعنی مقبره سلطان محمد اولجایتوست وآن ایلخان به شرحی که سابقا گفتیم آنراخود در حیات خویش در صحن بنای شهر سلطانیه که از 705-713 طول کشید ساخته است. این گنبد که در داخل باروی سلطانیه بنائی است مثمن یعنی هشت گوش که طول هر ضلع آن به هشتاد گز بالغ می شده وگنبدی که بر روی ان بوده 120گز ارتفاع داشته است در اطراف بنای مزبور پنجره های آهنینی ساخته بودند که یکی از انها دارای 30 ارش ارتفاع داشته است و 115 ارش عرض بوده مقبره اولجایتو, سه در بسیار عالی منقور داشته که آنها را با ظرافت تمام بخطوط ونقوش زیبا مزین کرده بوده اند. داخل وخارج گنبد اولجایتو از کاشیهای کبود بسیار شفاف کار شده بودند . بلندی این بنای هشت ضلعی منتظم قریب 50 متر و بدنه اصلی گنبد و تمامی ساختمان با آجر ساخته شده که روی آن با کاشی فیروزهای، لاجوردی و آبی تزیین شده است. گنبد از بیرون، یکپارچه ازکاشی فیروزهای پوشیده شده و در قاعده آن یک نوار پهن مزین به خط کوفی، تماس رنگ روشن فیروزهای را با آبی پررنگ لاجوردی، مقرنسها متعادل میکند. این گنبد را طوری ساختهاند که بدون ساختن ابنیه متصل و مجاور به آن با ابتکارات هوشمندانه فشارهای جنبی گنبد را به جانب زمین منحرف کردهاند. در هشت گوشه یعنی محل تقاطع اضلاع بدنه ساختمان مناره هایی به ارتفاع 5/3 متر تعبیه شده که فشار وارده گنبد را عموداً خنثی نماید.
گنبد سلطانیه یکی از بزرگترین گنبدهای آجری تاریخی جهان است که از آن به عنوان شگفتی معماری دوره ایلخانی یاد میکنند. این بنای تاریخی که بیش از 700 سال قدمت دارد به لحاظ تزیینات آجرکاری و کاشیکاری جزء منحصر به فردترین آثار دوره اسلامی است.
داخل گنبد را با کاشیهای کوچک ، موزائیک کاری کرده وبا گچ کاری آراسته اند.
از ویژگیهای دیگر گنبد این است که زیر سازی گنبد بنام «یزدی بندی » معروف است واز نامش پیداست که از کجا آمده است. شلنج که مربع زیر گنبد را تبدیل به دایره می کند یا نوع گنبدی که روی سلطانیه زده شده « چیله » خاص یزد است . خود گنبد چیله وفن گنبد سازی دو پوسته ی پیوسته است. ( گنبد هائی که به شکل سبد ساخته میشود بسیار مقاوم است ومثل کاسه ای وارونه میتواند روی پای خودش بایستد )
در چهار طرف گنبد چند بنای معروف بود که مهمتر از همه «دارالسیاده – دارالضیافه و دارالشفاء ودارالادویه» بود.
تزئین روی گنبد از کاشی « زه » فیروزه ای است در پائین گنبد نقش 5 هاله شروع میشود. اجر کاری با بندهای تزئین شده دیگری است. از این گذشته خطهای هندسی ونقاشیهای بسیار زیبائی داخل گنبد براستی خیره کننده است.
یکی از خصوصیات اصلی ومنحصربه فرد درگنبد سلطانیه درجداره بودن آن است که از دو قشر موازی و مجزا که صرفا با پشت بندهای اجری بین خود بهم مربوط بوده و همچنین فرم واحدی راشامل میشوند.
از جمله مهمترین اثاری که به تقلید ازگنبد سلطانیه احداث شده گنبدهای کلیسای سانتاماریا دلقیوره میباشد که بیش از صد سال بعد ازآن ساخته شده است.
این بنا با حدود ۱۰ هزارمترمربع تزیینات در مدت ۹ سال ساخته شد.شایان ذکر است که گنبد سلطانیه به عنوان بزرگترین بنای آجری جهان پس از گنبد سانتاماریا در ایتالیا و ایاصوفیه در استانبول، سومین گنبد تاریخی دنیاست. این بنا در دوره ایلخانان مغول و پس از انتخاب سلطانیه به عنوان پایتخت ایلخانان به دستور سلطان محمدخدابنده ساخته شد. به تصریح منابع تاریخی و پژوهش های باستان شناختی، هدف از ساخت گنبد سلطانیه، بنای مقبره ای برای سلاطین ایلخانی ( و به احتمال زیاد سلطان محمد خدابنده) بوده اما تاکنون به درستی مشخص نشده که چه کسی در این بنای رفیع به خاک سپرده شده است.
باستان شناسان در
سرداب بنا چند گور قدیمی را به دست آورده اند که هنوز روشن نیست به چه کسانی تعلق
دارد.
در اطراف آن نیز مجموعه ای از بناهای حکومتی در داخل برج و بارو ساخته شد
که مساحتی حدود ۱۴ هکتار را در برمی گرفت. متأسفانه تمامی
این آثار به جز گنبد سلطانیه از میان رفته اند و باستان شناسان
تنها پایه های آنها را از زیر خاک بیرون
آورده اند.
گنبد سلطانیه ۴۹ متر ارتفاع دارد، اما برخلاف بسیاری دیگر از بناهای مشابه فاقد پی عمیق است. با این وجود چنان محکم است که در ۷۰۰ سال گذشته بیش از ۳۰ زلزله ویرانگر را از سر گذرانده و پا برجا باقی مانده است .
آندره گدار فرانسوی بنای مزبور را این گونه شرح میدهد:«به طور قطع عالیترین نمونة معماری مغول و یکی از بهترین دست آوردهای معماری اسلامی ایران و از نظر فنی شاید جالبترین آنان است ».
پروفسور سن پائولوژی رئیس وقت دانشکده معماری فلورانس درباره سلطانیه می گوید: ابتکار ساخت گنبد دو پوش با قشرهای تقریبا موازی و نزدیک به هم با فرم ساختمانهای دنده ای و بافت آجری که درساختمان آن به هیچ وجه از اسکلت و مهار استفاده نشده بلکه به طور خود یار بنای گنبد گرفته و ساخته شده از شهر سلطانیه به گنبد سانتا ماریا دلفیوره در فلورانس ایتالیا می رود و خصیصه فنی خود را ارزانی می بخشد و واقعه بزرگی را در امر نقل و انتقال فرمهای هنری و پدیده های فنی پدید آورده است.
بلندای این گنبد به نحوی انتخاب شده تا در گسترش شهر گم نشود. در حقیقت این بنا، گذشته از عملکردهای واقعی که مورد توجه و مقصود سازنده آن بوده است ، به صورت یک برج نیز عمل میکرده است . زیرا که بنای رفیع گنبد سلطانیه تقریباً در وسط دشت بنا شده، از هر سو قابل رؤیت است .
گنبد عظیم سلطانیه بر فراز بنای هشت گوشهای تعبیه شده است. بر روی هر کدام از جرزهای هشت گانه در بالا، آثار منارههایی به قطر یک متر و به بلندای 5/3 متر که با زیباترین معرق کاری مزین شدهاند، باقی است. داخل این منارهها پلکان مارپیچی به عرض 70 سانتی متر که به حول قطر 20 سانتی متر میپیچند طراحی شده است . این منارهها فشار گنبد را عموداً خنثی مینمایند. عقاید مختلفی در مورد انتخاب هشت ضلعی بنا، عنوان میشود. عدهای این انتخاب را به دلیل ایستایی و استحکام بنا دانستهاند، برخی به آن نشانههای مذهبی و مقدس دادهاند. آنچه مسلم است عدد هشت، نه مقدس است و نه دلیل مذهبی دارد. صرفاً انتخاب این طرح از روی محاسبات تجربی معماری و به خاطر مرکزیت و ایستایی و احتمالاً ایجاد ساعت آفتابی در نظر گرفته شده است و یا بیشتر جهت نشان دادن تزیینات و زیبایی بدنه گنبد در تمام طول روز است .
بنا دارای هشت پلکان مارپیچی و یا حلزونی است که در بین جرزها جای گرفته و به طبقات بالا و ایوانها راه دارند. بر فراز چهار ایوان اصلی و بزرگ، چهار پنجرة بزرگ قرار دارد که روشنایی داخل بنا را تأمین میکنند و همچنین از این پنجرهها جهت تشخیص زمان نیز استفاده میشده است .
معماری گنبد سلطانیه
گنبد سلطانیه در دوره برپایی مرتفعترین بنای جهان بوده و هم اکنون نیز یکی از عظیم ترین بناهای تاریخی جهان به شمار می رود . این بنا قسمتی از مجموعه عظیمی است که به ابواب البر مشهور بوده و شامل دارالشفاء ، بیت القانون ، بیت الحکمه ، دارالیاده و ... این بنا در قوم هم کف با فضاهایجانبی آرامگاه دارای پلان مربع مستطیل بوده و ادامه مجموعه در طبقات هشت ضلعی متمایل به منتظم است .
این گنبد از سه فضای گنبد خانه ، تربت خانه ،سردابه تشکیل شده و از نظر حجمی و ترکیب فضا این بنا با معماری هیچکدام از مقابر اسلامی ایران مطابقت ندارد در حالیکه این وضعیت را می توان با آئین تدفین مغول که در دو مرحله انجام می گرفت ، مطابقت داده و آن را با معماری ترکیبی از مراسم تدفین مغول تبیین نمود.باتوجه به این طرز تفکر گنبد خانه محل عزاداری به جسد ، سردابه محل نگهداری و تدفین جسد وتربت خانه فضای مسقف بالای سردابه می باشد .ورودی اصلی آرامگاه اولجایتو در ایوان های شمال شرقی و شمال غربی تعبیه شده و کاربرد ایوانهای شمالی ، شرقی وغربی پنجره می باشند .پلان فضای گنبد خانه متمایل به هشت ضلعی منتظم و طول هر یک از اضلاع از 06/10 متر تا 16/10 متر متغیر است .
قطر گنبد خانه 40/24 متر می باشد در این فضا 8 جرز سنگین با عرض 32/6 تا 25/7 متر با سطح مقطع 50 متر مربع قرار گرفته و مهمترین وجه مشخصه تحول معماری از درون سلجوقی به دوران ایلخانی را نمایش می دهد . در حد فاصل این جرزها ایوانها و بنائی در دو طبقه اجرا گردیده و ارتفاع طبقه همکف از رقوم فعلی 7/9 متر و ارتفاع طبقه اول از رقوم هم کف 70 /19 متر قابل اندازه گیری می باشد . کف این فضا با استفاده از سنگ رخام سفید مفروشی بوده است.
قوس ایوانها در این فضا پنج و هفت تند است . در منتهی الیه این قوسها کتیبه هایی با متن احادیث نبوی در آن نوشته شده و پس مقرنس کاری زیبایی که وظیفه ترمپه ها بر آن محول شده پلان هشت ضلعی را به پلان دایره تبدیل نموده و زمینه اجرا گنبد را فراهم آورده ا
ومین فضای مورد بحث آرامگاه
اولجایتو ، فضای موسوم به تربت خانه می باشد ،این فضا به شکل مستطیل با طول
ضلع 60/17 متر و عرض 8/7 متر و با ارتفاع 16 متر ، محراب مجموعه را در جرز جنوبی در خود
جای داده است . پوشش سقف تربت خانه از سه واحد طاق و تویزه ساخته شده قطر طاق
وسطی که بزرگتر است 9 متر و طاقهای طرفین 3 متر قابل اندازه گیری می باشد در ارتفاع
0/3 متری از کف ، درگرداگرد آن
کتیبه
ای در دو قلم ریز به خط کوفی مشجر و قلم درشت به خط ثلث نوشته شده
و اطراف کلمات را تزئینات اسلیمی پر نموده است . بین تریت خانه و محوطه زیر گنبد
پنچره بزرگی از مس طلا قرار داشت که به مرور زمان از بین رفته و یا به غارت برده
شده است.
سردابه سومین فضایی است که با ترکیب فضاهای مذکور افاده معنی می نماید . این فضا محل قبر اصلی می باشد . ورودی سردابه در ایوان جنوبی تربت خانه قرار دارد و با تعبیر 9 پله به پهنای 250 سانتیمتر می رسد در وسط این فضا محل قبر و در طرفین آن دو فضای کوچک جهت استقرار نگهبانان جلوگیری از ورود ارواح خبیثه تعبیه شده . بررسی ترکیب فضایی این سردابه و ارتباط آن با کل مجموعه و قابل مقایسه نبودن آن با سایر بناهای آرامگاهی می توان چنین استنتاج نمود که این آرامگاه بر اساس بینش مغول بویژه آئین شمنیت ساخته شده باشد . گنبد آرامگاه اولجایتو بزرگترین نوع خود در بناهای تاریخی ایران با ارتفاع 50/48 متر و قطر دهانه 40/24 متر و با ضخامت 160 سانتیمتر با روش دو پوششی ساخته شده و فضای خالی بین دو پوسته 60 سانتیمتر می باشد .
پلکانها
در بین جرزهای هشت گانه پلکانهای مارپیچی وجود دارد که طبقه زیرین را به طبقات دوم و غرفه های خارجی و مناره های هشتگانه متصل می کند . لازم به تذکر است که این پلکانها همه از پایین شروع نمی شود بلکه فقط دو پلکان زوایای شمالی و پلکان دیگر در نمای خارجی واقع شده است .
پلکانهای زوایای شمالی به طبقه دوم راه می یابد و پلکان سومی بدون اتصال به طبقه دوم بسوی بالا ادامه پیدا می کند . پلکانهای هشتگانه از طبقه سوم ( غرفه های خارجی ) ظاهر شده و تا امتداد مناره های هشتگانه صعود می نماید .
ایوانها
همانطور که در فوق اشاره شد بر
اضلاع هشتگانه پلان داخلی 8 ایوان رفیع و وسیع به ارتفاع 80/18 و به
عرض 70/7 متر واقع شده اند .این ایوانها یکنواختی حاصل از وجود جرزهای قطور ، را
از بین برده و باعث شده که بنا زمخت جلوه ننماید . این ایوانها در عمق 60/2 و
ارتفاع 9 متری به دو طبقه تقسیم شده است . در طبقه اول یا همکف ورودی های اصلی و ورودی
های کوچک فرعی به محوطه های عبادتی قرار دارند
ایوان
جنوبی متصل به محوطه ای بنام تربت خانه است که در صفحات آینده شرح آن داده خواهد شد . ایوانهای شرقی و
غربی در انتها دارای درهای بزرگ می باشد . در حالیکه در انتهای طبقه اول ایوانهای
فرعی یک در کوچک وجود دارد. سقف طبقه اول دارای قندیل بندی و مقرنسکاری بسیار جالب و
زیبا می باشد .
طبقه دوم این بخش بوسیله راهروی پوشیده ای با هم در ارتباطند . بطوری که می توان در این طبقه تمامی بنا را دور زد در غرفه های طبقه دوم انواع تزئینات و مقرنسکاریهای ارزنده ای دیده می شود که نشانگرذوق و سلیقه و دقت هنرمندان دوره ایلخانیان است .
یکی از خصوصیات اصلی و منحصر بفرد در گنبد سلطانیه دو جداره بودن آن است که از دو قشر موازی و مجزا که صرفا" با پشت بندهای آجری بین خود بهم مربوط بوده و همچنین فرم واحدی را شامل می شوند تشکیل شده است . و این تنها نمونه در مورد گنبدهائی با وضع ساختمانی فوق الذکر محسوب می شود و به نظر اینجانب نمی توان نمونه ای با وضع ساختمانی فوق الذکر در دنیا یافت که متعلق به قبل از بنای مزبور باشد . و از این رو گنبد فوق اهمیت شایانی را در تاریخ معماری دنیا داراست بطوریکه مدتها بعد از ساختمان گنبد سلطانیه چه در غرب و چه در شرق رفته رفته آثاری با خصوصیات تکنیکی فوق بوجود می آید . از جمله مهمترین آثاری که به تقلید از گنبد سلطانیه احداث شده گنبد کلیسای سانتاماریا دلفیوره می باشد که بیش از صد سال بعد از آن ساخته شده است .
در این گزارش مراحل اجرایی یک سیکل کاری از ابتدا تا انتها مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
قرائت (نقشه برداری):از جمله مسائلی که توسط تیم نقشه برداری هدایت می شود، هدایت حفاری میباشد. از آنجایی که این تونل از دو طرف در دو سینه کاری جدا حفر شده در نتیجه از طریق عملیات دقیق نقشه برداری باید پیش رفت تا در نهایت از هر دو طرف به یک قسمت برسیم. از دیگر وظایف این گروه تعیین خط برش است که در آن محدوده و با توجه به آن باید عملیات حفاری صورت گیرد. روند تعیین این خطبدین صورت است که ابتدا دوربین (total station) را نسبت به محل توجیه کرده سپس بر مبنای آن و تعریفی که از موقعیت تونل دارند موقعیت محدوده حفاری آنالیز می گردد و در نهایت از طریق اسپری های رنگی این محدوده مشخص شده که در مرحله بعدی چالهای حفاری با توجه به قدرت آتشباری باید در درون آن اجراء شده و سپس خرجگذاری و آتشباری صورت گیرد. کنترل این محدوده قبل از مرحله نگهداری دوباره صورت می گیرد که تا در صورت انحراف آنرا اصلاح نمایند.
1- حفاری و آتشباریبا توجه به روش و الگوی طراحی شده جهت آتشباری (پیوست 1-1) عملیات حفاری چالهای آتشباری با طول متر و قطر 51 میلی متر با فواصل مشخص توسط دستگاه جامبودریل به روش ضربهای- چرخشی صورت می گیرد و در ادامه بعداز تخلیه کلیه پرسنل و تجهیزات از محل عملیات خرج گذاری و آتشباری به روش v.cut صورت می پذیرد.
اسناد تاریخی به وضوح نشان می دهند بازی یا نوعی ورزش بدنسازی که عبارت بود از ضربه زدن به توپ با پا و فرستادن آن به درون توری کوچک، در قرن دوم و سوم قبل از میلاد در درون فرمانروایی خاندان «هال» در ارتش چین مرسوم نبوده است. همچنین اسنادی مستحکم تر نشان می دهد مرزبندی زمینی برای بازی ضرببه به توپ با پا،در شهر کیوتوی ژاپن اتفاق افتاده است. در یونان و روم قدیم نیز نوعی بازی شبیه به فوتبال کنونی وجود داشته است، البته هر تیم بیش از 27 بازیکن داشت. به هر حال ذکر دقیق این مطلب که فوتبال دقیقاً کی و کجا شروع شد امری ناممکن است. اما منطقی است که بپذیریم بازی با توپ که ما در ورزش های شکل یافته کنونی، بیش از 3000 سال قبل در جایی روی این کره خاکی وجود داشته است.
اما قدر مسلم آنست که انگلستان محل تولد فوتبال جدید و اتحادیه فوتبال است و جای هیچ شک و تردیدی در آن نیست. انگلستان همراه با اسکاتلند مشترکاً پایه گذاران فوتبال شکل یافته کنونی می باشند.
فوتبال که به زبان عامیانه مردم انگلیس ساکر (soccer)نامیده می شود و محبوب ترین و رایج ترین ورزش در بین مردم این جزیره از قرن هشتم میلادی به بعد بوده است. اما در شروع به بازی خشن و جنگ تن به تن بیشتر شبیه بود.
در سال 1869 اتحادیه فوتبال در قوانین خود شرطی را وارد کرد که بموجب آن تماس توپ با دست کاملاً ممنوع باشد و به این ترتیب شالوده فوتبال جدید ریخته شد. در این بازی توپ نه نقطه مشخصی که قبل از شروع بازی تعیین می شد حرکت داده می شد. صدها نفر در بازی ای شرکت می کردند که در طول قرن ادامه یافت.
اما از آنجا که مسابقات فوتبال به خشونت کشیده می شود، حکومت ها بسیار کوشیدند تا آن را ممنوع کنند. در انگلیس پادشاه ادوار سوم در سال 1231 میلادی قوانینی در این مورد را منع کرد و کوشید فوتبال را متوقف کند. در اسکاتلند پادشاه جیمز اول در سال 1424 میلادی در مجلس اعلام نمود که هیچ کس حق ندارد در فوتبال بازی کند. الیزابت اول ملکه انگلستان قانونی در مجلس به تصویب رساند که بر اساس آن برای بازیکن فوتبال مجازات زندان به مدت یک هفته در نظر گرفته می شد و فرد خاطی می بایست در کلیسا توبه می کرد. اما هیچ قانونی نتوانست این بازی را در انگلیس متوقف کند. چون فوتبال به بازی ای سردی تبدیل شده بود. در سال 1815 کالج اتون مشهورترین مدرسه انگلیس یک سری قوانین وضع کرد و پس از مدتی مدارس کالج ها و دانشگاه های دیگر نیز از این قوانین پیروی کردند. بعدها این قوانین استاندارد شد و نسخه ای از آن اکنون به عنوان قوانین کمپیریچ شناخته می شود، در سال 1848 در بسیاری از کالج ها و دانشگاه های انگلیس پذیرفته شد. اما کم کم فوتبال به دو مکتب جدا از هم تقسیم شد. برخی کالج ها و مدارس ترجیح دادند از قوانین مدرسه راگبی پیروی کنند که در آن به زمین انداختن حریف، ضربه زدن به ساق پا، حمل توپ و خلاصه تمامی قوانینقدغن شده در قوانین کمبریج کاملاً مجاز بود. در 26 اکتبر 1863 یازده باشگاه و مدرسه لندن نمایندگان خود را به همایشی که در «تاورن فری مزون» تشکیل شده بود فرستادند تا یک سری قوانین اساسی و جداگانه برای مسابقات وضع شود. این همایش منجر به پیدایش فوتبال و فوتبال راگبی از هم جدا شد. فوتبال یا ساکر: در سال 1880 میلادی دانشجویان دانشگاه آکسفورد لغاتی را در زبان عامیانه متداول ساختند که بر اساس آن پسوند er به آخر کلماتی که آن ها مخفف و کوتاه می کردند اضافه می شد. به عنوان مثال برای فوتبال راگبی لغت محاوره ای و عامیانه «راگر» (rugger) وضع شد. روزی از یکی از دانشجویان این دانشگاه بنام جارلز ورفورد بروان پرسیده شد که آیا دوست دارد راگر بازی کند و او به شوخی پاسخ داد نه ساکر. او لغت (footballassociatlon) (اتحادیه فوتبال) را مخفف کرده و به آخر آن پسوندer اضافه کرده بود و لغت ساکر را ساخته بود به این ترتیب بود که لغت عامیانه ساکر (soccer) برای فوتبال در انگلیس رایج گردید(ذکر منبع).
همانطور که قبلاً اشاره شد بازی فوتبال (و نیز واژه فوتبال) از انگلستان اشاعه یافت، این بازی که در نیمه دوم قرن 19 در بین ثمره های انگلیس به صورت مسابقه، برای انتخاب «بهترین بازیکن» رسمیت یافت. و بعد بین انگلستان و ایرلند و اسکاتلند و در آغاز قرن 20 در بسیاری از کشورهای اروپایی، باشگاهی و فدراسیون برای مسابقه ها تأسیس شد و فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) و اصطلاح «جام جهانی» بوجود آمد، و سرانجام نخستین بازی و مسابقه های جام جهانی در سال 1930 در اروگوئه برگزار شد و تا به امروز هر چهار سال یکبار (جز زمان جنگ جهانی دوم) انجام می شود که بسیاری از کشورها را در قاره های پنج گانه بخود جلب کرده است. افزون بر بازی های جام جهانی هر چهار سال مسابقه هایی با نام «مسابقه های فوتبال جام ملت ها» در قاره های آسیا، افریقا، اروپا، امریکا و اقیانوسیه (استرالیا) برگزار می شود.