مقدمه
این رساله درباره جذابترین حرفهها در دنیا است. نیز درباره این است که چگونه بتوانیم زیباترین، متقاعدکنندهترین و مؤثرین ابزار صوتی-یعنی صدای انسانی را تولید کنیم.
تأتر هنری است جمعی و وابسته به کار گروهی، و بازیگران مردمانی هستند متکی به کار مشترک. کار بازیگری علیرغم تصور بسیاری اشخاص، بسیار پرزحمت و شاق است[1]. آنان نمیتوانند مسئولیت خود را تفویض کنند، نمیتوانند در جریان تمرین و اجرا مرتکب غیبت شوند و بدون همکاری نمیتوانند کار کنند. مهمتر از همه اینکه نمیتوانند از زیر بار تمرینهای شخصی و مطالعهی روزانه شانه خالی کنند.
بازیگران انسانهایی اجتماعیاند که باید با خودشان و نقشهایشان رابطة متقابل داشته باشند. بدن و صدا باید هماهنگ با یکدیگر حرکت کنند، همچون زمانی که بازیگر با دیگران حرکت و گفتگو می کند. این نکات پیشة بازیگر را هم جذاب میسازد و هم بسیار مشکل.
من خود به عنوان بازیگر و کارگردان، و تماشاگر، بسیار دیدهام که دانشجویان و مجریان کم تجربه و بعضاً پر تجربه به هنگام اجرای نقش، اجرای کلامی پیچیده که مستلزم طراحی و تربیت بیان است، هراس از نرساندن صدا در سالنی بزرگ، پرداخت خصایص شخصیت، الگوهای متفاوت کلامی، مسئله زمانبندی و نیاز به انعطاف صدا، مشکلات عدیدهای پیش روی خود مییابند. در هرحال خوانندة این سطور- بازیگر- در ارتباط با این مشکلات پیوسته با پرسشهایی مواجه است، و این رساله در پی آن است پاسخهایی پیش رو قرار دهد تا هم دانش نظری او را پیرامون مسایل صدا و بیان صوتی بالا ببرد و هم مواد تمرین عملی برای وی تدارک ببیند . حتی بسیاری معلمین مجرب صدا و همچنین بازیگران توانای صحنه به ما یاد آور میشوند که بازیگر باید نکاتی پیرامون آواز خو اندن بداند. زیرا آواز خواندن یکی از بهترین راههای تربیت صدا است. "خواندن"، حس درک زیر و بمی را تقویت میکند، توجه به ضربآهنگ[2] را ملکه ذهن میسازد، آگاهی از ضرب را افزایش میدهد و موجب روانی و وضوح میگردد.
بازیگر باید بیاموزد و آنچنان عمل کند تا به روح تماشاگر دست یابد. کار بازیگر این است که خود را برانگیزد و سرزنده و هوشیار نگاهدارد، نه به خاطر خود بلکه به خاطر تماشاگر. سخن گفتن بخشی از تخیل است، و چنانچه بازیگر درکی از آنچه بر زبان میآورد نداشته باشد، یا اینکه در کجا سخن میگوید و با چه کسی، صرفنظر از اینکه درست یا نادرست صدا تولید میکند، سخناش شنیده نخواهد شد.
نکته مهم دیگری که بازیگر باید به آن بیاندیشد این است که بکوشد تماشاگر را با آنچه میگوید درگیر سازد، نه اینکه او را متوجه فنون بیان نماید. فرق است میان به نمایش گذاشتن خلاقیت از راه به کارگیری مهارت، و عرضة مهارت و فن.
بالاتر اشاره کردم که صدا مانند سازی است که باید آنرا نواخت. بازیگر لازم است بتواند این ساز را هم تند و هم کند بنوازد، و در انجام این کار هم فنی باشد و هم با احساس، اما در اینکه کدامیک را بر دیگری مقدم بدارد جای بحث و مجادله نیست-فن وسیلهای است برای انتقال هرچه بهتر حقیقت احساس (یا محتوا)، و چنانچه بازیگر بر این گمان باشد که یکی از این دو در الویت است، به راه خطا رفته.
بازیگر لازم است ضمن فراگیری فن، شرایط فراخواندن احساسهای گوناگون را به عنوان مشقی از مشقهای بازیگری در درون خود ایجاد کند. یکی از اهداف این رساله این بوده است که ضمن تدارک مواد تمرین سازنده و کارآمد، آنها را به گونهای طرح کند که هر دو مورد مزبور، یعنی فن و احساس برای خواننده قابل تجربه باشد. اگر خواننده بازیگر است، پس این رساله دربارة اوست، دربارة صدای اوست. تمرینهای صدا و بیان که در این جا ارایه می شود از ساده تا پیچیده –مقدماتی تا پیشرفته را شامل خواهد شد که برخی از آنها را ضمن کار گروهی یافتهام که در جای خود به آنها اشاره خواهم کرد. شما به عنوان بازیگر به قدرت صدا نیاز دارید. اگر توانستید این نیاز را در خود احساس کنید,به وجوب تربیت صدای خود پی خواهید برد. من امیدوارم چنین شود، زیرا در این صورت امکان عظیمی را به حوزه بازیگری خود وارد میسازید و نتیجتاً توان اجرای تولیدی را که در آن شرکت میجویید بالا میبرید. یادگیری این فن ویژه مشکل،اما در عین حال لذت بخش است. به جوهر هنر بازیگری بیاندیشید تا به معیارهای بازیگری خوب دست یابید و بتوانید بازیگری رایج در تولیدات صحنهای و تصویری امروز را در کشورمان بررسی و نقد کنید[3].
"استانیسلاوسکی" را همه نیک میشناسیم، او نه تنها یک نظریه پرداز بلکه همچنین تکنسینی ممتاز بود که برآن شد تا حقیقت و زیبایی را در حوزة کلی تأتر وارد سازد. او میگفت: «تفاوت عمدة میان هنر بازیگر و هنرهای دیگر در این است که سایر هنرمندان ممکن است زمانی که به آنان الهام میشود چیزی خلق کنند. اما هنرمند صحنه، باید آقا و ارباب الهام خود باشد و باید بداند چگونه آنرا هنگام اجرا فرابخواند، این است راز اساسی هنر ما. بدون این، کاملترین فنون، عظیمترین مواهب نیز کاری صورت نخواهند داد[4].» بازیگر رابط میان نمایشنامه نویس و تماشاگر است. صدای او وسیلهای است که اثر نمایشنامهنویس توسط آن عینی میگردد، و از راه آن فکر و احساس اثر جریان پیدا میکند. از این رو بازیگر عهده دار مسئولیت معینی نسبت به نمایشنامهنویس، کارگردان،سایر بازیگران و تماشاگران است. کلمات نمایشنامه به یک معنا جزء تغییر ناپذیر هر اجرای بازیگر است. بازیگران با خصوصیات جسمانی متفاوت و تفسیرهای گونهگون ممکن است به ایفای نقش بپردازند، اما باز هم واژهها همان است که نمایشنامهنویس نوشته است. با این وجود خود واژهها بسته به اینکه به چه نحو توسط بازیگر ادا شوند مستعد انتقال معانی متنوعی هستند. همین چگونه ادا کردن است که نیاز بازیگر را به فن پیش میآورد، و هر گاه سخن از نیاز فنی به میان میآید صدا وبیان روشنتر و مهمتر از هر فن دیگری خود را مینمایانند. آموزش و تربیت بیان بازیگر باید چنان باشد که وی را قادر سازد بر صدای خود با توجه به ارتفاع, لحن، زیر و بمی، زمانبندی و وضوح واژهها تسلط کامل پیدا کند، زیرا حد توان او برای تفسیر شخصیتهای گوناگون توسط خصوصیت کنونی صدای خود وی و میزان قابلیتی که وی میتواند آنرا به کار برد محدود میشود. برای از میان برداشتن این محدودیت تنها میتوان به تربیت صدا و بیان از راه صحیح و علمی روی آورد. "جودیت تامپسون" نمایشنامه نویس معاصر کانادایی، در مقدمة نمایشنامة کوتاه خود بنام "صورتی" اظهار میکند:«من معتقدم صدا دری است که ما را نه تنها به درون روح فرد، بلکه به درون روح یک ملت و فرهنگ آن، به درون روح یک طبقه، یک اجتماع،یک نژاد راهبر میشود[5].»
بیشتر دانشجویان رشته بازیگری با صداهایی که دارند گذران میکنند، صدایی که به ندرت تغییر میکند،این صدا را میتوان بهتر کرد یا بدتر کرد. اما از آنجا که این صدا آلت موسیقی بازیگر شمرده میشود وطیفة اوست که به نواختن صحیح آن همت کند. این رساله پیشنهادها و تمرینهایی برای تولید و نواختن صدا در بر دارد.بازیگران دانشجو و تازه کار باید مطالبات هنر خویش را که عبارت از ذکاوت ، هوش، قوهی تخیل وبیان تربیت شده است بشناسند و از حوزههای اساسی پژوهش یعنی موسیقی، نقاشی، نگارش و مطالعه آگاه باشند.
از دیگر اهدافی که ضمن نگارش این رساله دنبال میشده این است که تمرینهای آن هم در کلاس و هم به هنگام تمرین نمایشنامه به راحتی، البته زیر نظر مربی مجرب، قابل استفاده باشد. اما بازیگر علاقهمند, به تنهایی نیز میتواند در تمرینهای روزانه خود از آنها استفاده کند یا آنها را مبنا قرار دهد. آنچه باید بر آن تاکید گذارم این است که تمرینها به ویژه تمرینهای تنفسی- دم و بازدم- باید به درستی فراگرفته شوند. بازیگر تا سرآغاز این دو مرحلة اساسی را عملاً به درستی نیاموخته است همچنان به وجود مربیای که او را راهنمایی کند نیاز خواهد داشت.
هنگام شروع، تمرین را با ذهنی راحت و بدنی بدون گرفتگی آغاز کنید. نخستین توصیهای که در ارتباط با راحتی بدن[6] در هر بحث مربوط به آموزش بیان و بازیگری مطرح میشود این است که بدن منقبض در بیننده ایجاد انقباض میکند. جز این، انقباض برای خود شخص نیز مشکلاتی از بابت تولید صدا بوجود خواهد آورد. در هر حال مراحل مربوط به راحتی بدن، گرم سازی اندامهای صوتی، تنفس، جای دهی صدا، رساندن صدا را مقدمتاً با استفاده از تمرینهای ارایه شده پشت سرگذارده و سپس وارد مرحلة تمرین روی اندامهای صوتی شوید و آنگاه کار روی متون را آغاز کنید. برای این مرحله قطعاتی از تراژدیها و کمدیهای یونان و رم را به عنوان شروع کار با متن برگزیدهایم، و سپس در ادامه با قطعاتی منتخب از آثار نمایشی دورهی رنسانس انگلیس و فرانسه تمرین را پی خواهیم گرفت و سرانجام قطعاتی از متون نمایشی قرن بیستم را با توجه به تغییراتی که زبان تأتر دستخوش آن گردیده است خواهیم آزمود. اشعار و قطعاتی منثور نیز از سرایندگان و نویسندگان گذشته و معاصر ایران در مجموعهی تمرین گنجانده شده است تا به دور از دغدغههای مربوط به شخصیت، روی ساختار جمله، معانی و مواد صدا متمرکز شوید. این نمونه اشعار به اندازهی صحنههای نمایشی مهماند چرا که با به کارگرفتن واژههای خاص، فضای حماسی، عرفانی و غنایی خاص خود را ایجاد میکنند و انتقال این فضاها از طریق صدا میتواند تجربهای همسنگ انتقال صوتی کنش صحنهای باشد. از رهگذر این تمرین و تربیت تدریجی بیان قابلیتهای گویشی و نگارشی زبان فارسی و قابلیت های موسیقایی این زبان را که نشانه ملیت و فرهنگ ملی ما شناخته میشود میتوان متجلی نمود، و این خود وظیفهای است که به ویژه دست اندرکاران هنرهای نمایشی نباید آنرا از یاد ببرند.
جا دارد به انگیزه مهمی اشاره کنم که در نگارش این رساله نقش داشته است: کمبود شدید مطالب نظری و عملی راهنما در این زمینه، و همچنین توصیهی بسیاری از دوستان و دانشجویان، و علاقهای که شخصاً نسبت به موضوع احساس میکردم. خوشبختانه دسترسی به منابع معتبر در زمینه صدا و بیان و نیز تجربهای که عملاً از کار گروهی کسب کرده بودم راه را روشنتر بر من نمودار ساخت تا کار نگارش با لغزش کمتر پیش برود. با اینهمه خالی از کمبود نمیتواند بود. امید آن دارم که از نقطهنظرهای آزمودگان راه آگاه و بهرهمند شوم.
بخش اول
تاریخچه
چشم انداز تاریخی صدا و بیان[7]:به منظور بررسی اصول و قواعدی که از دیرباز چراغ راه بازیگران بوده است تا آنان بتوانند روی صحنه تکلم کنند و قوهی ناطقة خود را به قصد ایجاد گونهای ارتباط مطلوب و معین مورد استفاده قرار دهند، ابتدا لازم است توجه خود را با دقت تمام به علم معانی بیان[8] (یا فن خطابه) معطوف سازیم تا راه درازی را که مقولهی صدا وبیان-انتقال صوتی- در تاریخ نمایش، و خارج از این حوزه، پیموده و تغییراتی را که متقبل شده است بهتر باز شناسیم.
معانی بیان فنی است عملی و مبتنی بر تمهید و قواعد واقعی توأم با نظریهای کلی در خصوص آنچه به طور محسوس در فرآیند تکلم رخ میدهد و اینکه چگونه مردم نسبت به روشهای گوناگون بیان[9]، عضلانی، زیبایی شناسانه، و عاطفی واکنش میدهند. معانی بیان برای قدما به طور کلی عبارت بود از فن تکلم و نگارش[10] ."ارسطو"اعتقاد داشت معانی بیان فنی است که همه آدمان آنرا بکار میبندند چرا که همة آدمیان درگیر بحث و انتقاد میشوند،در مظان اتهام قرار میگیرند و به دفاع میپردازند. برخی به طور تصادفی، و برخی با روشی کاملاً آگاهانه و سنجیده[11]." همانطور که میدانیم ارسطو در کتاب فن شعر به منظور مطالعهی چگونگی بیان اندیشه به صورت کلام ما را به معانی بیان ارجاع میدهد. بخش اعظم نظریهی خطابت نزد ارسطو و سایر منتقدین(از جمله کوئینتلیان[12]،سیسرو[13]،...) به یکسان هم برای فن نگارش نثر و هم شاعری قابل اجرا است. ارسطو خود ناقد تیز دندان مربیان حرفهای معانی بیان بود زیرا آنان چه در مجالس عمومی و چه در دادگاهها بر جزئیات فنی خطابه تمرکز میکردند، آنان جوهرة موضوع اشان را که عبارت از بررسی راههای متقاعد ساختن بود از دست میگذاشتند، و نادیده میگرفتند که خطابت سنجیده یا سیاسی یک شکل متعالی هنر ایشان محسوب میشد. خطابت گونهای کتاب بود که خطبا مینگاشتند. شاید بتوان گفت گونهای آموزش که "سقراط" بر شالودهای بیشتر فلسفی در مکتباش به آن میپرداخت. این آموزش تلویحاً پاسخی است به اتهامات "افلاطون"، زیرا آموزش مزبور تأکید داشت بر اینکه معانی بیان هنر است، و هنری مفید.
"ارسطو" عقیدة خود را پیرامون معانی بیان اینگونه بسط میدهد:حقیقت و عدالت نیرومندتر از متضادهای خود هستند و اگر کسانی که از آنها دفاع میکنند به واسطه تصمیمات غلط دچار شکست شوند نکوهش متوجه ایشان است چرا که معانی بیان را نادیده گرفتهاند. حتا دقیقترین معرفت نخواهد توانست کسی را قادر سازد تا جمعی را متقاعد سازد، زیرا هنگام صحبت با آنان شخص باید نظر به فرضیات عام با آنان بحث کند. حمایت از خود در برابر مشتهای دیگری خجلت ندارد،چرا دفاع کردن از خود در برابر کلمات شرم داشته باشد؟ به یقین، توانایی برای سخن گفتن میتواند در برابر مقاصد شیطانی مفید افتد[14].. . فلاسفه میان پیشهی نقال و پیشهی خطیب نیز مشابهتی میدیدهاند، از جمله سقراط که پیشه (تخنه) را اینگونه تبیین میکند:«فهم اندیشة شاعر و همچنین کلمات، زیرا نقال باید اندیشة شاعررا برای مخاطبیناش تفسیر کند[15].» معتقد بودند که شاعر[16] تب و تاب درون خود را به نقال منتقل میسازد و نقال نیز به نوبة خود آنرا به شنوندهگانش انتقال میدهد. افلاطون در رسالة گرگیاس[17] توجه خود را به مربیان جدید فن نثر نویسی، یعنی سخن دانان و عالمان علم بدیع معطوف میسازد.او در این رساله به بررسی پیشة (تخته) ایشان میپردازد. سر انجام این بحث به این نتیجه میرسد که چنانچه فن نثر نویسی پیشه شمرده شود پس باید متضمن معرفت ویژهای باشد.اما این معرفت چیست؟ گرگیاس بر آن میشود تا به تبیین معانی بیان بپردازد، ونهایتاً میگوید معانی بیان فن متقاعد ساختن است. آنگاه سقراط دوگونه متقاعد سازی را متمایز میسازد:«یکی از آندو بر اساس معرفت است و چیزی را میآموزاند، و دیگری صرفاً مردم را نسبت به چیزی به مرحلة باور میرساند و مستلزم هیچ معرفتی در شخص متقاعد سازنده نیست. این آخری همان متقاعد سازی خطیب است، و از آنجا که خطیب به موضوع متضمن درست و نادرست میپردازد بسیار مهم است[18].»
معانی بیان کلاسیک دارای پنج بخش به قرار زیر بوده است: ابداع[19] ،ساماندهی،[20] بلاغت[21] ، یادسپاری[22] ، انتقال صوتی[23]. در مرحلة نخست خطیب یا سخنور به بررسی موضوع مورد نظر خود می پرداخت و در مرحلة دوم جزییات آنرا آرایش و سامان میداد، در سومین مرحله شکل کلامی معینی برای آن تعیین میکرد و در مرحلة چهارم آنرا به یاد میسپرد،و سرانجام به مخاطبین خود منتقل میساخت. در طول قرون متمادی کاربرد معانی بیان و خطابه، مرحله بلاغت، یعنی یافتن شکل کلامی مناسب برای سخنوری بحث برانگیزتر از مراحل دیگر بوده است. چرا که همواره سخنگو در تلاش میبود تا با بکار بردن سبک آراستهای ویژگی فردی خود را به رخ مخاطب بکشد. فهم اینکه چرا معانی بیان و فن سخنوری در یونان باستان تابدین پایه و منزلت رسید دشوار است. عقیده بر این است که:" از آنجا که خواندن و نوشتن مشکل و تخصصی بود، جامعه یونان بر بیان شفاهی تکیه کرد. در نتیجه، معانی بیان نقش محوری در تعلیم و تربیت این جامعه ایفا کرد، جامعهای که درآن پس از آموزش خواندن، نوشتن، ریاضیات، موسیقی و ژیمناستیک، پسران در سن چهارده سالگی به مدرسه معانی بیان فرستاده میشدند تا مبانی نظری سخنرانی را تعلیم ببینند و مهارتهای عملی را در این زمینه کسب کنند. برخورداری از چنین مهارتی نشانة هوشمندی و موجب تشخص و مباهات در این جامعه اشرافی که عموماً باور داشتند سخن و سخنوری نشانة خرد است، بود.»[24] میتوان گفت اصول تکلم مؤثر روی صحنه از سال 400 پیش از میلاد و با ارسطو منشاء یافت، هموکه "فن شعر" و معانی بیان وی مبانی شکل و کارکردهای تراژدی در تأتر را تبیین نمود. او معانی بیان را مهارتی میداند «که توسط آن در مییابیم چه چیز بنا به تعبیر ما در ارتباط با یک موضوع مؤثر واقع خواهد شد تا اعتقاد شنونده کسب شود.» [25]این نکته از نظرز ارسطو از اهمیت ویژهای برخوردار بود، نه فقط از بابت سخنوری، بلکه بعدها به خاطر تعمق در کل فرآیند تأثیر سخن برمخاطب در تمدنهای بعد، و در دورههای بعد در عرصه نمایش. منظور ارسطو از "اعتقاد" طرح هیجانات[26] یا عواطف[27] مناسب بود. وی خاطر نشان میسازد انتخاب واژهها و تسلط بر صدا و ریتم باید متناسب با یکدیگر باشند. و همین نکته میرساند که ارسطو از مسایل معطوف به جلب اعتماد مخاطب از طریق بلاغت به خوبی آگاه بوده است.به سخن دیگر، محتوا در زمینة مربوطه بهترین راهنما برای شکل یا روش سخن گفتن بود. یکی از انتقالهای صوتی مناسب برای بازیگر از"فعل" یا کنش معانی بیان سرچشمه میگرفت، فعلی که میطلبید صدا،بیان چهره، اطوار و نمود بدن با متن و محتوا هماهنگ باشد و منش آنرا آشکار سازد.
تأثیر معانی بیان و صدای خوش در یونان باستان از وجوه بسیار مورد توجه بود. این امر تا اندازهای به دلیل شوکت و عظمت تأترهای فضای باز و طبیعت نکته سنج تماشاگران بود و تا اندازهای نیز به دلیل ماهیت شعری و اپرا گونة تراژدیهای یونانی که میطلبید بازیگر دارای توان تک خوانی باشد و هم بتواند آواز بخواند. «از بازیگران انتظار میرفت به خوبی تکلم کنند، و آهنگ صدای خود را به منظور انتقال عواطف شخصیت مورد استفاده قرار دهند. بازیگران بزرگ،نظیر اسپوس[28] به خطبای بلند آوازه عصر خود گوش میسپردند تا قدرت انتقال صوتی و اطوار خود را بهبود بخشند.»[29] تمامی اینها به این سبب وجود داشتند تا تماشاگران بتوانند در سراسر آن تأترهای بس عظیم کلمات را بخوبی بشنوند.
بازیگران آنقدر که مقید به طرح عاطفی متن بودند در پی این نبودند که ویژگیهای سن یا جنس را بازسازی کنند."اسکار براکت" یادآور میشود که «بازیگران بیش از هر چیز به خاطر زیبایی لحن صدا و توان انطباق شیوة تکلم با خلق و خو و شخصیت، مورد قضاوت قرار میگرفتند[30]. با وجودی که سبک بازی به شدت مبالغهآمیز و غیر واقعگرایانه بود. بازیگر رهنمود ارسطو را برای بیان جملات خود همراه با انفعال مناسب به کار میبست. از سویی نیز اعطاء جوایز به خاطر تناسب تکلم خطابت گونه، خود انگیزهای به جا میبود تا بازیگران به دقت آموزش ببینند. حتا پرهیز غذایی ویژه به منظور آماده نگاهداشتن اندامهای صوتی ایشان معمول بود. مدرک دیگر دال بر پیوند پراهمیت خطابه و انتقال تأتری را میتوان در روش"دموستن"[31] خطیب مشاهده کرد که «با استفاده از روشهای تولید صدا که بازیگران بکار میبردند و تلفظ و ریتم و زمان بندی را مطالعه میکردند.»[32] آموزش میدید.
در دورة جمهوری رم[33]، فن سخنوری و اخلاقیات رو به سستی نهاد، اگر چه به سخنرانان گفته میشد که خطابت میتواند وحشیها[34] را متمدن سازد."جرج کندی" در کتاب "سخنوری در رم باستان از 300 پیش از میلاد تا 300 بعد از میلاد" متذکر میشود که عطش کسب درآمد و زندگی لذت جویانه به اضمحلال نظم و انتظامی که لازمه هنرها،علوم یا سخنوری است مدد رسانید. بخشی از این اضمحلال باید به پای "سیسرو" نوشته شود، همو که در رسالة خطیب[35] نظریههای معطوف به معانی بیان و خطابت را مطرح میسازد و اشاره میکند که خطیب باید همدردی تماشاگر را برانگیزد، حقیقت را به اثبات رساند و عواطف آنان را به جوشش آورد، خاصه با استفاده از چاشنی طنز که حسن نیت او را نسبت به کسانی که برایشان سخن میراند میرساند[36]. در خصوص مسئله انتقال و استفاده از عواطف، تعالیم سیسرو مدافع سبکی است استادانه,آراسته و مؤثر.خطابتِ مدنظر تعالیم سیسرو همچون فن ابراز ما فی الضمیر تلقی میشوند و نه صرفاً فن ترغیب و تحریک مخاطب.
در دروة امپراتوری رم[37]، کوئینتیلیان[38] بزرگترین تأثیر را بر سخنوری گذاشت. در طول تاریخ این فعالیت از او به عنوان یک فیلسوف یاد میکنند. او از سوی دولت منصوب شد تا وضعیت سخنوری را در حوزههای آموزش اصلاح کند. «او میکوشید آن سبک دکلاماسیون را که در اوایل قرن توسط "سنکا[39]" معمول و شکوفا شده بود خنثی سازد. در این ایام موضوعات نامأنوس و باور نکردنی، سبک مبالغهآمیز و قراردادی غیر واقع گرایانه باب روز بود[40]. "کوئینیلیان" در تمامی دوازده رساله خود پیرامون تربیت خطیب که به نظریة خطابت باستانی نخصیص داده است. نظریه سخنوری را مورد تجدید نظر قرار میدهد و برنامههایی برای تعلیم سخنور از سنین خردی تا کهنسالی تدبیر میکند. وی به خاطر نظریاتاش پیرامون سودمندی رفتار اخلاقی کودک در راستای خطیب خوب شدن بسیار زبانزد است. اصولی که "کوئینتیلیان" مطرح ساخت در تحول انتقال صوتی دارای اهمیت بسیار زیاد است. او معتقد است:«که کل امر انتقال از طریق صوت با دو چیز متفاوت مربوط است، یعنی صدا و اطوار، که یکی طالب چشم است و دیگری گوش را میطلبد، و توسط همین دوحس تمامی عواطف به روح دست پیدا میکند. اما صدا از بابت جلب توجه ما به خود مدعی نخست است چرا که حتا اطوار با آن هماهنگ میگردد[41].»
در خصوص مسئله انتقال خوب و انتقال مناسب "کوئینتیلیان" بر اهمیت استفاده از تنوع تأکید میورزد، اما نه به قیمت غفلت از انطباق صدا به منظور متناسب ساختن طبیعت موضوعات گوناگون و حال و هوایی که آنها خواستارند. او میان عواطف حقیقی و عواطف کاذب و جعلی تفاوتی خاص قایل میشود، و برای نیل به باورپذیری صوتی پیشنهاد میکند عواطف به اجرا درآیند.« نکته اصلی ایجاد احساس مناسب در یک فرد است، و شکل دادن تصویر ذهنی از امور واقع و به نمایش درآوردن عاطفهای که از حقیقت قابل تمیز نیست... صدا نمایانندة ذهن است و مستعد بیان و احساسهای گوناگون آن.[42]»
معلمین رومی خطابت، از جمله "کوئینتیلیان" از بازیگران به عنوان الگوهای مناسب برای تقلید الهام میگرفتند، نه فقط بابت وضوح صوتی، بلکه به خاطر گیرایی و وقار انتقال. بازیگران رمی در خصوص حفظ زاویه سر استقرار پاها، استفاده از دستهاو آهنگهای صوتی متناسب با هر عاطفه و نوع موقعیت به طور گسترده تعلیم میدیدند. از آنجا که تأترها وسیع بودند این فراگیری مهم و الزامی بود. در مقدمهی نمایشنامهی "زندانی" اثر "پلوتوس" از زبان گویندة مقدمه می شنویم که خطاب به یک تن از تماشاگران میگوید: «عجبا، آن بابا از آن ته میگوید متوجه داستان نمیشود. بیا جلو، اگر جایی پیدا نمیکنی بنشینی، میتوانی یک جا پیدا کنی قدم بزنی.»[43] جایگاه نشستن تماشاگران گاه 14000 تن را در خود جای می داد، و این بدان معنا است که حرکت بازیگر، اطوار و مهارتهای صوتی اویحتمل به طور قابل ملاحظهای درشت میشدند. بازیگر رمی به همراهی موسیقی و صورتک برای تماشاگران دکلمه میکرد. هنر وی در این نبود که به طرزی واقعگرایانه مردمان را از زندگانی واقعی ترسیم کند، بل در این بود که تلفظی واضح داشته باشد و عاطفهی مناسب را که توسط اطوار مناسب پشتیبانی میشد منتقل کند. همچنین از او انتظار میرفت که بتواند به خوبی بخواند و برقصد. ظرافتها و حساسیتهای نمایش رمی، بویژه کمدیهای مردم پسند و محبوب عامهی "پلوتوس" فرصتی مغتنم برای بازیگر فراهم میآورد تا مهارتهای خود را بیازماید.
پس از فروپاشی زندگی شهری سامانند، خطابت نیز کم و بیش همراه با آن از میان
رفت. ظهور مسیحیت هم بار عقلانی خطابت و هم در عین حال آگاهی از قدرت خطابت را از
بابت موعظهی مسیحی همراه آورد." سن آگوستین"
ساختمان و محیط آموزشگاه :
این آموزشگاه در سال 1374 تأسیس شده است. متراژ کل زمین 4532 متر مربع می باشد فضای این آموزشگاه برای اجراء برنامه های ورزشی تا حدودی مناسب می باشد. در بدو رود به محیط در سمت راست، قسمتی برای پارکینگ در نظر گرفته شده است و قسمت دیگر زمین فوتبال و بستکبال می باشد. سرویس های بهداشتی در انتهای آموزشگاه می باشد آبخوری دیواری هم برای دانش آموزان در نظر گرفته شده در مقایسه با دوره راهنمایی که آبخوری وجود ندارد.
فقط یکی از دیوارهای آموزشگاه نقاشی شده است که به نظر من بهتر است نقاشی های بیشتری کشیده بشود و یک محیط شاد را ایجاد کرد. از لحاظ فضای سبز همانند دوره راهنمایی است و حتی بدتر در حالیکه دانش آموزان دوره ابتدایی به فضای سبز بیشتر و گل و سبزه بیشتری نیاز دارند، فقط آسفالتهای سیاه محیط را پوشیده است. محل ایستادن دانش آموزان برای مراسم صبحگاهی با رنگ سفید نقطه گذاری شده است. برای ایجاد نظم در صفها.
- زمانیکه وارد ساختمان می شویم در بدو ورود سمت راست اتاقی واقع شده به نام اتاق تربیتی و اتاق بهداشت، در روبرو دو دفتر دیده می شود یک دفتر آموزشگاه دخترانه و دیگر دفتر پسرانه. چرا که این آموزشگاه هم شیفت دخترانه و هم پسرانه داردکه از هم مجزا هستند. تعدادی از کلاس ها در سمت چپ دفتر پسرانه قرار گرفته اند که این کلاسها عبارتند از : آمادگی بوستان، آمادگی گلستان، دوم رجایی، دوم باهنر، اول پاکنژاد، اول مطهری در ضمن این آموزشگاه در دوره آمادگی نیز دانش آموز می پذیرد.
آزمایشگاه وسالن امتحانات هم در طبقه اول واقع شده اند.
اما …
- اما وضعیت آزمایشگاه : امکانات و وسایل تا اندازه ایی وجود دارد اما کهنه هستند، محیط آزمایشگاه بزرگ است ویک میز و تعدادی صندلی در نظر گرفته شده است اما وسایل نظم و تربیتی ندارند و به صورت پراکنده در هرجایی گذاشته شده اند. به گفته آقای رشیدی از آزمایشگاه برای دروس علوم بیشتر استفاده می شود اما معلمان آنچنان که باید و شاید استفاده نمی کنند. به نظر من معلمین علوم می توانند از دانش آموزان بخواهند خود، خارج از آموزشگاه اشیاء یا وسایلی که مربوط به درس می شود تهیه و به مدرسه بیاورند و در آموزشگاه از آن استفاده شود مثلاً اگر درس در رابطه با انواع سنگ یا برگ گیاه است می توان این کار را انجام داد و خلاقیت را در آنها پرورش داد.
در طبقه دوم، نماز خانه، آبدارخانه در کنار هم هستند تعدادی از کلاسها نیز از جمله کلاس دوم شهید فهیمده کلاسهای چهارم (مدنی، طالقانی و بهشتی) ، کلاسهای پنجم ( صدوقی و مفتح) و کلاسهای سوم ( خاتمی، چمران) در این طبقه واقع شده است. این آموزشگاه همچنین دارای گارگاه IT و اتاق نور می باشد اتاق نور با موکت فرض شده است و کلاسهای قرآن در این اتاق برگزار می شود و دارای تلویزیون و ویدئو هم می باشد.
برای هر یک از کلاسها قفسه ای در نظر گرفته شده که تعدادی کتاب داستان و علمی و … در آنها قرار داده شده است و دور تا دور کلاس باکارهای دستی بچه ها تزیین شده است. در راهرو کلاسها جالباسی هایی نصب شده که دانش آموزان و معلمین، چادر یا کت خود را روی آن آویزان می کنند.
- اتاق دست های کوچک اندیشه های بزرگ :در طبقه اول آموزشگاه اتاقی به این نام وجود دارد این اتاق پر از کارهای دستی دانش آموزان دختر و پسر می باشد. دانش آموزان با پس مانده های کاغذ، چوب و .. وسایلی را تهیه کرده اند تعدادی از وسایل توسط خود دانش آموزان در مدرسه تحت راهنمایی معلم تهیه شده و تعدادی هم خود بچه ها در خارج از آموزشگاه در منزل درست کرده و به آموزشگاه آورده اند.
در ضمن کلبه جایزه ای هم وجود داشت که بر روی آن نوشته شده « تلاش از شما، جایزه از ما».
اما رمز موفیت مدیر :
- رفاقت، دوستی، همکاری و مشارکت با کادر آموزشی.
- مشورت و نظر خواهی از معلمین برای تصمیم گیری عاقلانه.
- نوشته خواندنی :
در آموزش مدیران، توجه به طرح نظریات علمی از ضروریات است. اکنون دیگر بر همگان ثابت شده است که سازمان ها را نمی توان تنها با سلیقه های فردی و یا با شیوه های مبتنی بر تجربه و خطا اداره کرد.
- نظریه های علمی به ویژه در دانش میان رشته ای مدیریت وزیر شاخه های آن، مدیریت آموزشی و آموزشگاهی عموماً برگرفته از سایر فرهنگ ها هستند و با شرایطی فرهنگی و بوی کشور ما تطبیق ندارند، علاوه بر این به صرف اطلاع از نظریه های علمی، نمی توان اطمینان داشت که از آموزه های این نظریه ها در عمل نیز ب توان بهره گرفت. این موان نوعی نوآوری و تجدید نظر در روش های آموزش مدیران نیز هست برای توانمند سازی مدیران و کیفیت بخشی به سازمان ها، نیازمند برنامه های آموزشی خاصی هستیم در آموزش حتماً باید نظریه های علمی را مطرح کنیم. ولی این نظریه ها، با فرهنگ بومی ما سازگاری کامل ندارد. ارائه چنین آموزش هایی به مدیران مانند این است که بخواهیم برای آنان لباسی بدوزیم، بدون اینکه اندازه هایشان را در اختیار داشته باشیم.
با چنین وضعی، باید در آموزش های جدید بین « علم» و« تجربه» پیوند برقرار و « کاربرد خلاق نظریه ها» را به شکلی ملموس و قابل درک برای مدیران تصویر کنیم، بدون آنکه در هزار توی نظریه ها، تعاریف و رویکردهای گوناگون غوطه ور شویم، نظریه هایی که باعث می شوند احساس کنیم صرفاً اندیشه هایی برای خواندن و لذت بردن هستند و نه برای خواندن و به کار بستن.
یکی از روش های نه چندان جدید ارائهی « کاربرد خلاق» به صورت تمرین های ساده و قابل قبول، روش « مطالعه موردی» در مدیریت است که از آن به عنوان « مسأله های مدیریت» نیز یاد می شود «مطالعه موردی» ، « مورد کاوری، قضیه نگاری وافته کاوری، شیوه ای است که امروزه در مباحث مرتبط با یادگیری فنون و روشهای بسیاری از علوم کاربرد یافته است. استفاده از مطالعات موردی در زمینه موضوعات مدیریت و مدیریت آموزشگاهی در جهان، عمری به درازای هفت دهه دارد. ادر این شیوه آموزشی، رویدادی واقعی با آفرینی می شود و به صورت موردی و ترجیحاً با بیانی جذاب همچون داستان، نمایش نامه، گفت و گو و… ارائه می شود سپس پرسش هایی درباره مورد مطرح و از خوانندگان خواسته می شود درباره پرسش ها بیندیشند و پاسخ آنها را بیابند. امروزه از مطالعه موردی علاوه بر طرح در کتابها و نشریات ویژه مدیران و یاد گیرندگان خاص، در کارگاههای آموزشی نیز استفاده می شود معمولا مدرس کارگاه، موردی را قرائت می کند، سپس از آنها می خواهد درباره آن به گفتگو و تبادل نظر بپردازند و در پایان وقت تعیین شده یکی از اعضای گروه، به نمایندگی، دیدگاهها و نظریات اعضای گروه را برای دیگران بیان می کند. معمولا مدرس کارگاه نیز براساس دانش مرتبط با موردی که در حال تجزیه و تحلیل است اطلاعاتی را در اختیار شرکت کنندگان قرار می دهد و بدین ترتیب « علم»، تجربه و تفکر با هم می آمیزند و روش هایی برای حل مسائل ظهور روبرو می یابند.
به گفتة دکتر شریعتمداری (1369) در تعلیم و تربیت اسلامی، تکیه بر تفکر و اندیشه، بحث و گفتگوی فعال وبالاخره به کارگیری اصول به منظور حل یک معضل یا پاسخگویی به نیازهای روز، روش اصلی تدریس بوده است. با استفاده از همین الگوی کلی، روش مطالعه موردی، محتوای اصلی درسی مانند حقوق را تشکیل می داده است. در این روش استاد واقعه ای را در قالب صورت مسأله تشریح می کرد و پاسخ حقوقی و مستدل دانشجویان، مبنای ارزیابی و ارتقای آنان بود ( مجد فر، 1384)
چکیده:
جهانگردی یکی از بزرگترین فعالیت های انسان امروزی است که می تواند تغییراتی بزرگ در سیمای زمین، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و روش زندگی انسانها پدید آورد. اهمیت گردش و جهانگردی در فرهنگ ها و تفاهیم بین المللی سبب شده است که مجمع عمومی سازمان متحتد، روز 29 سپتامبر (5 مهرماه) هر سال را روز جهانی جهانگردی اعلام کند.
صنعت گردشگری در ایران آنچنان که باید، جایگاه واقعی خود را نیافته است. کشوری که در آمار سازمان جهانی جهانگردی از نظر توانهای توریستی در رده دهم دنیا می باشد، اما از نظر تعداد ورودی گردشگران و درآمد بدست آمده از این صنعت در رده هفتاد و پنجم و به گفته ای هشتادو پنجم دنیا قرار دارد. اگر در سطح ملی نیز بخواهیم سنجشی داشته باشیم استان کرمانشاه پس از استان فارس از نظر توان های گردشگری در جایگاه دوم کشور قرار دارد، اما در جذب گردشگر و جهانگرد آماری که نشان دهنده شمار گردشگران وارد شده به این استان است درجایگاهی بسیار پایین تر از این قراردارد. در این پژوهش تلاش بر این بوده است،که با شناسایی توان ها و ضعف های موجود، راهکارهایی برای برطرف نمودن این ضعف ها و توانمند نمودن این صنعت با ارزش ارائه شود.
در پژوهش حاضر، فصل دوم، درباره تاریخچه صنعت جهانگردی (توریسم) و ارزش و جایگاه آن و در جهان و روندی که این صنعت در آینده پیش می گیرد. بحث شده است. از تاثیرات این صنعت در رونق اقتصادی و اشتغال زایی در سطح جامعه و همچنین از اجزای ترکیبی و وابسته به این صنعت و تاثیرات منفی این صنعت سخن به میان آمده است. انواع جاذبه های جهانگردی و شیوه های بازاریابی، چگونگی آمارگیری از جهان گردان و برآورد ارزیابی بدست آمده از این صنعت از موضوعات مورد بحث این فصل می باشد، فصل سوم، پیشینه و جایگاه جهانگردی و همچنین انواع جاذبه های گردشگری، مشکلات و تنگناهای این صنعت در ایران را مورد بررسی قرار داده است.
فصل ششم، نتیجه گیری از پژوهش و درپایان پیشنهادهایی برای رونق این صنعت بسیار با ارزش و کم درد سر در سطح استان و شهر کرمانشاه ارائه شده است. امید است که در اینده با بهبود این صنعت رو برو شویم.
پیشگفتار
جهانگردی از باارزش ترین و بزرگترین جنبش های انسان دوره کنونی است که همراه با پدید آوردن دگرگونی های شگرف در سیمای زمین، اوضاع سیاسی و اقتصادی، فرهنگی، منش و روش زندگی انسانها را دگرگون می سازد. با آنکه دگرگونی هایی بنیادی در اوضاع اقتصادی، فرهنگی و شیوه زندگی مردم پدید می آورد.
بررسی وضعیت جاها و سرزمین هایی که همه ساله و در فصل های گوناگون مورد بازدید جهانگردان قرار می گیرند نشان می دهد دگرگونی هایی که از پیامد جهانگردی در آن جاها پدید می آید بسیار چشمگیر تر و بزرگتر از دگرگونی هایی است که از پدید آمدن و گسترش دیگر جنبش های اقتصادی انسان ناشی می شود. امکانات مورد نیاز جهانگردان، مانند مهمان سراها، خوراکی سراها و جاهای گردشی، که در کرانه های دریاها، جاهای کوهستانی، جنگلی و در پیرامون چشمه های آب گرم معدنی بنا شده اند، گویای پیامد جهانگردی در دگرگون ساختن چهره زمین است.
برای آشنایی با ملت ها و فرهنگ ها، شیوه زندگی مردمان یک سرزمین، زدودن خستگی و فرسودگی بدنی و روحی، پی بردن به بزرگی آفرینش و دریافتن مفاهیم زیبایی شناختی، پالایش درون و خودسازی و فراگیری چگونگی زیستن، هیچ راهی بهتر از گردش و جهانگردی نیست.
جابجایی انسانها پیامدهای فرهنگی، روحی و اقتصادی بزرگی را به دنبال دارد. جهانگردی منجر به جابجا کردن ثروت های بزرگ از جایی به جاهای دیگر جهان، به ویژه از جاهای ثروتمند به سوی جاهای فقیر یا رو به رشد می شود. آشکار است که گردش نیز مانند بسیاری از جنبش های آدمی جنبه های خوب و بد به همراه دارد. یورش گردشگران به کنار دریاها، رودخانه ها، شهرها و جاهای پذیرنده جهانگردی و به همراه آنان یورش خودروهای آلاینده زیست بوم به سوی جاهای کوهستانی و سردسیر و خوش آب و هوا، پامال شدن سبزه زارها، شکسته شدن شاخ و برگ درختان و آسیب های ژرف بوم شناختی که جاهای جهانگرد پذیر، به خاطر پدید آوردن زیر ساخت ها و آمد وشد جهانگردان پذیرا می شوند، همگی دستاورد بد جهانگردی است.
بیشتر کشورهای رو به رشد، که دوران گذرا را سپری می کنند، با از دست دادن ارزش های سنتی و اخلاقی دست به گریبان اند. از سویی بر اثر کمبود امکانات مادی و فنی و ... مردم این کشورها به ویژه جوانان دچار گره های خود کوچک بینی هستند. از این رو، سرازیر شدن جنبه های بد و رفتار و کردار جهانگردان کشورهای پیشرفته به کشورهای رو به رشد، که بدبختانه به سرعت و آسانی انجام می پذیرد، ویرانگری فرهنگی و اجتماعی به بار می آورد. (م. ش. 1)
چکیده :
با توجه به کاربرد وسیع ترانسفورماتور در صنعت مسئله خنک کنندگی و عایق بندی آنها حائز اهمیت می باشد.
در سالهای اخیر پیشرفتهای چشمگیر در نوع عایق ترانسفورماتورهای غوطه ور در روغن هستند و روغن عایقی مورد استفاده از نوع روغن های معدنی مختلف و یا آسکارل می باشند.
انواع دیگر ترانسفورماتورها از جمله ترانسفورماتورهای گازی و ترانسفورماتورهای رزینی نیز در صنعت برق به عنوان طرح جدید در دست بررسی می باشند که تحقیقات گسترده ای در جهت طراحی و ساخت آنها در حال اجراست. در اینجا ما به بررسی انواع عایق های مورد استفاده در ترانسفورماتور و تفاوت و کیفیت آنها بحث می کنیم.
ج
انواع عایق ها
عایق هایی که در ساختمان ترانسفورماتورها به کار برده می شوند عبارتند از:
1-عایق های گازی: هوا، ازت، هگزافلوئور گوگرد (SF6).
2- عایق های مایع: روغن، آسکارل.
3- عایق های به حالت گرد: منیزی، ماسه کوارتز.
4- عایق های به حالت جامد: لعاب، فیبرهای پنبه ای یا شیشه ای خشک شده یا اشباع شده.
- کاغذ یا مقوای الکتروتکنیکی (پرسبان، پرسبورد، کرافتبورد، ترانسفورمربورد).
- عایق های طبقه طبقه یا مطلق که با مایۀ ورقه های کاغذ یا ورقه های کاغذ یا ورقه های مقوا روی هم گذارده شده و در رزین عجین شده اند.
- چوبهای خشک یا اشباع شده، چوبهای بانکیزه.
- ورنی، رزین، صمغ یا سقز یا قطران یا سقز چوب یا روغن، آسفالت.
- پرپیلن، سنگ صابون (یکنوع سیلیکات منیزیم)، سنگ سیاه، شیشه.
- عایق های قالبی ریخته شده با مایه آرد چوب عجین شده به وسیله رزین (صمغ یا سقز) با ترکیبات شیمیایی.