چکیده:
انسان موجودی اسطوره باور و نمادساز است. اسطوره آغاز «شدن» و نحوهی
«بودن» آدمی را بیان میکند و نماد زبان اسطوره و آیین در درازنای تاریخ
بوده است. در جهان بینی اسطورهای انسان خود و جهان را در هم میآمیزد تا
حضور خویش را در روند حیات به ثبوت برساند. معماری یکی از نمودگاههای چنین
آمیزشی است. در معماری دنیای باستان مفاهیم مینوی جلوهای زمینی مییافتند و
در زندگی واقعی بازتاب پیدا میکردند. هخامنشیان از جمله امپراتوریهای
شرقیاند که در گسترهی تاریخ شهرتی به سزا یافتند. نام آنها همواره تداعی
کنندهی بنای بزرگ تخت جمشید است. هخامنشیها فرهنگی تلفیقی و معماریای
ترکیبی دارند که رشتهی پیوند چنین فرهنگ و هنری روح پارسی و حامی آن
پادشاهان بودند. نگارههای نمادین تخت جمشید (و پاسارگاد و شوش) در زمرهی
مجهولات هنر پارسیاند و رمزگان فرهنگی عصر تلقی میشوند. تنوع و در هم
تنیدگی این نگارکندهها ناشی از سرچشمههای متفاوت فرهنگی آنهاست. نقش
مایههایی که درون مایهای چندگانه دارند: مصری، میان رودانی و ایرانی.
زمینهی ذهنی چنین گزینشی گزیده را باید در غنای فرهنگی تمدنهای باستانی
پیشین و رواج روح مدارای پارسی از یک سو و گریزناپذیر بودن ضرورت اخذ و
اقتباس سبکهای هنری از سوی دیگر دید. تخت جمشید شاهوارترین و گزیدهترین
یادگار هخامنشیان محل تلاقی تمدنهای عصر محسوب میشود و این بنای فاخر نظمی
نمادین از دنیای باستان را در خود ماندگار کرده که در پلکان آپادانا
نمودار گشته است. شاهوارترین نگاره نمادین در هیئت انسانی بالدار نمود
مییابد. این نماد شخصیتی رَبّانی و گشادهرو با چهرهای مُوَقِر و موی فِر
را نشان میدهد که نور فرّهی از سیمای شاهانهاش ساطع میگردد و همچون پیر
روشن رأیی است که حمایت خود از پادشاهان را با دستی افراشته و حلقهی
مشروعیت اعلام میکند. این نماد فرّ کیانی (شاهی) ایرانیان باستان است.
مقدمه:
هخامنشیان در روشنای تاریخ قرار دارند نه در ابهام اسطوره و بر آمدن آنها
در افق تاریخ ایران رخدادی بس عظیم است. آنان سنگ بنای تمدنی را در نجد
ایران نهادند که در تاریخ بشر به «تمدن پارسی» شهرت یافته و نامدار گشته
است. پنجاه سال به درازا انجامید تا کورش و جانشینان او دامنهی پادشاهی
خود را از هند و آسیای میانه تا دریای اژه و کنارههای جنوبی دریای سیاه و
درهی نیل گسترانیدند.
پیدایش، گسترش و نضج «نظم پارسی» و برقراری امنیت در گسترهی پهناور شاهنشاهی هخامنشی تا آن هنگام در خاور نزدیک باستان بیسابقه بود. کورش در اندک زمانی حکومتی پدید آورد که داعیهی جهانی داشت و این پیام با فتح بابل (۵۳۹ق.م)، که عروس دنیای باستان بود، با صدایی رسا عنوان و اعلام شد. سردار پارسی نیت خویش را با صلاح دید کاهنان معبد مردوک با انتشار منشور مشهورش بر روی سنگی استوانهای به ثبت رساند و ایدهاش را برای زندگی مسالمتآمیز و ادارهی جامعه جاودانه کرد. او با تکیه بر تجارب پیشینیان دریافته بود که برای برقراری نظم در قلمروی متنوع، نیازمند تشریک مساعی همهی اقوام زیردست است. از این روی آنها را در نظام جدید سهیم کرد و آزادی در عقاید را تضمین نمود. خط مشی بنیانگذار شاهنشاهی هخاخمنشی را داریوش یکم (بزرگ) ادامه داد. این خط و مشی چیزی جز استمرار «صلح پارسی» نبود. وی نامیترین پادشاه و معمار اصلی حکومت پارسهاست. داریوش وسعت، قدرت و صلابت پادشاهی خویش را در کتیبههایش باز میگوید و در معماری تخت جمشید مجسم میکند.
فرهنگ هخامنشی، فرهنگی تلفیقی است و تمدن آن ترکیبی. فرهنگپذیری و همگونی فرهنگی در هنر هخامنشی منعکس و متجلی است. این واقعیت بیش از هر چیزی در معماری آنها بازتاب یافته و به منصهی ظهور رسیده است. هخامنشیان با آمیزش هنرهای مختلف سبک ویژهای در معماری و شمایل نگاری در خاستگاه خویش، پارس، بنیان نهادند. این سبک گویای سیطرهی آنها بر دنیای آن زمان بود و به شکلگیری شیوهای همگن از هنر و معماری در دوره زمامداری داریوش انجامید که در خلق آن هنرمندان سرزمینهای تحت تسلط سهیم بودند. تخت جمشید بهترین نمودگاه این هنر است. پیدایش چنین بنایی بزرگ بیانگر تفکری جهانی است. تفکری که در طرح «صلح پارسی» تبلور یافته بود. مورخان کلاسیک (متقدم) یونانی و رومی صلح پارسی را بدیل «جنگ آشوری» میدانستند که چندین سده توسط پادشاهان جسور آشوری اعمال شده بود. با ظهور سیاست تسامح و مدارای کورشی جنگ آشوری جای خود را به صلح پارسی سپرد و بیش از دویست سال نیز تداوم یافت. بنابراین بنای پارسارگاد، شوش و خاصه تخت جمشید بدون نگاهی فراگیر و تفکری «جهان میهنی» میسر نبود و نمیتوانست و نمیبایست در دنیای باستان پا بگیرد. هرچند ما نمیتوانیم رد چنین اندیشهای که از یک سو ناشی از واقعبینی هخامنشیان بود و از سوی دیگر تنوع و تکثر فرهنگی آن را ایجاب مینمود، در سنگ نگارههای آنها بیابیم. ولی تخت جمشید تبلور چنین تفکری است. در غیر این صورت ظهور این بنای بزرگ و شگفت و شگرف ممکن نبود.
فهرست مطالب پایان نامه بررسی نقش های نمادین در معماری هخامنشی:
عنوان
پیشگفتار
دیباچه
سخنی دربارهی منابع
بخش یکم: پیشینه ی هخامنشی ها
۱ـ هند و اروپاییان
۲ـ علل و انگیزه مهاجرت آریاییها
۳ـ آریاییها در ایران
بخش دوم: پادشاهی هخامنشیان
۱ـ کورش
۲ـ خط مشی دینی کورش
۳ـ داریوش
۴ـ خشایارشاه
۵ـ فرجام هخامنشیان
بخش سوم: شکلگیری معماری هخامنشی
۱ـ پاسارگاد
۲ـ آرامگاه کورش
۳ـ شوش
۴ـ تخت جمشید
بخش چهارم: نقش برجستههای تخت جمشید
۱ـ بخشهای برجستهی تخت جمشید
۲ـ نقوش پلکان آپادانا
۳ـ نقوش سایر کاخها
۴ـ نقوش آپادانا و جشن آغاز سال نو
بخش پنجم: نقش های نمادین در آثار و اشیاء ایران پیش از هخامنشیان
۱ـ نماد و نمادگرایی
۲ـ سفالینههای شوش و سیلک
۳ـ گنجینهی زیویه و جام زرین حسنلو
۴ـ مفرغهای لرستان
۵ـ نقش و نگارهها در آثار منسوب به مادها
بخش ششم: نقش برجسته های نمادین در پاسارگاد و شوش
۱ـ انسان بالدار پاسارگاد
۲ـ هویت نگاره پاسارگاد
۳ـ نگارههای نمادین شوش
بخش هفتم: نقش های نمادین تخت جمشید
۱ـ پیکار شیر و گاو
۲ـ پیکار شاه و شیر
۳ـ گاوان بالدار انسان سر
۴ـ باغ پر درخت نمادین
بخش هشتم: اهورامزدا، فروهر و فرّ در کیش زردشتی و آیین پارسی
۱ـ اهورامزدا
۲ـ فروهر
۳ـ فرّ
۴ـ فرّ در تاریخ اساطیری ایران
بخش نهم: نماد بالدار در باور و هنر هخامنشیان
۱ـ نماد بالدار در خاور نزدیک باستان
۲ـ اشکال و اجزاء نماد بالدار هخامنشی
۳ـ نیم تنهی بالدار بیستون
۴ـ نقش رستم
۵ـ نماد بالدار در تخت جمشید
۶ـ دایرهی بالدار و شیرمردان تاجدار
۷ـ پرنده بالدار در باور پارسی
۸ـ نماد بالدار یا فرّ ایرانی
۹ـ نماد انسان بالدار یا فرّ کیانی
۱۰ـ فرّ و آتش شخصی پادشاه
۱۱ـ فرّ شاهی و تیکیهلنی
۱۲ـ نسبت نماد فرمانروایی و فرّ کیانی
۱۳ـ نسبت «شاه ـ عقاب» با وارغنه پرندهی فرّ
۱۴ـ قوچ بالدار جایگزین انسان بالدار
سخن پایانی
فهرست منابع و مآخذ
پیوست: شکلها و تصویرها
چکیدهی انگلیسی
نوع فایل : ورد (doc)
حجم فایل : ۵٫۲ مگابایت (zip)
محل ارائه : دانشگاه شهید بهشتی
مقطع : کارشناسی ارشد
تعداد صفحات : ۲۷۲ صفحه
قیمت : 6000 تومان