هنر جوهرهای است که در ذات هر ایرانی به فضل الهی به ودیعه نهاده شده است. به همین علت جلوههای هنر در تمام مظاهر و مقوله های زندگی ایرانی مانند: معماری، نقاشی ، خط و کتابت ، پارچهبافی، قالی وگلیمبافی، فلزکاری، سفالگری و ...... در طول تاریخ بروز و ظهور داشته و دنیایی از زیباییها، ذوق، خلاقیت و ابتکار را پدید آورده است.
یکی از مظاهر انعکاس هنر ایرانی در معماری این سرزمین است. هنرمند معمار ایرانی، از ابتدای کار و از هنگام بکارگیری آجر که از مصالح اولیه احداث بنا به شمار میرفته زیباترین نقشها و طرحها را هنگام احداث دیوارها و پوشش گنبد ها وگوشواره ها، مقرنسها و طاقنماها خلق کرده است و در روند تکاملی آن با گره چینی، گلاندازی، گرهسازی و آجرکاری خفته و رفته، شاهکارهای بینظیری را به وجود آورده است.
هنگام استفاده از گچ با خلق گچبریهایی با نقوش هندسی، گیاهی، دنیایی از خلاقیت را که در دنیا بی نظیر میباشد آفریده و در استفاده از چوب برای پنجره ها و درها با بهرهگیری از فنونی نظیر منبت، مشبک، معرق، کندهکاری، خاتمسازی و نقاشی روی چوب، اعجاز باور نکردنی را پدید آورده است.
برای تزیین بنا از کاشیهایی نظیر یک رنگ، هفت رنگ، معرق، طلایی و .... شیشه و آیینه در شکلها و رنگها و ابعاد گوناگون، مدد جسته و دنیایی از زیبایی و خلاقیت و هنر را عرضه کرده و همه اینها به همراه حجاریهای زیبا، بنا هایی را در جای جای ایران بر پا و استوار کرده است.
بدون تردید تحقق این همه زیباییها و خلاقیت جز به مدد عشق به معبود امکانپذیر نبود، چرا که بیشترین جلوه آنها را در مسجد، محراب و زیارتگاه میتوان دید.
بناهای مذهبی، همواره مورد احترام و توجه ملل و اقوام مختلف در طول تاریخ بوده است، و به لحاظ همین اهمیت، پیوسته کاملترین تجربه های هنری هنرمندان برجسته هر دوره تاریخی در خدمت معماری و تزیین نقوش به کار رفته در احداث چنین اماکنی بوده است. این علاقه و توجه و بذل سرمایه های مادی و معنوی، نه از باب منافع اقتصادی و اغراض مادی، بلکه بر مبنای کشش و علاقهای قلبی بر اساس گرایش فطری مردم به مکاتب الهی بروز کرده است. چه بسا مردمی که با مشکلات و تنگناهای اقتصادی قرین بوده، اما در سرمایهگذاری برای مظاهر معنوی، از جمله بناهای وابسته به مقدسات مذهبی، از هیچگونه ایثاری فروگذار نکرده اند.
بناهای رفیع و با شکوهی که در طول تاریخ برای معابد، مساجد و کلیساها، سربرافراشتهاند، با یک پشتوانه قلبی و عشق حقیقی همراه بوده است.
در تاریخ اسلام، مسجد در رأس توجه مردم، به ویژه هنرمندان معتقد به مبانی دینی قرار داشته است. در دوره هایی که اثری ازپیشرفتهای علمی و صنعتی در هیچ کجای عالم دیده نمی شود، برجستهترین آثار معماری جهان، از میان مساجد بزرگ در جای جای سرزمنیهای اسلامی بر جای مانده است، اگر چه به علل گوناگون، بویژه هجوم ارتشهای متجاوز بیگانه به کشورهای اسلامی بسیاری از ابنیه مهم و مساجد تاریخی دچار تخریب و ویرانی شده و آثار مهم مکتوب و میراث فرهنگی مسلمین که دستخوش غارت و آتشسوزی در کتابخانههای مهم جهان اسلام شده است، ما را از گنجینههای مهمی محروم کرده است، با این حال آنچه بر جای مانده، خود دریچهای است برای شناخت عظمت معماری به کار رفته در بنای مساجد بزرگ تاریخی، بویژه آن که در معماری و کاشیکاری بناها، مظاهر معنوی و مفاهیم والای مذهبی چه در انتخاب رنگ و چه در انتخاب شکل و فرم بسیار ماهرانه تلفیق شدهاند، و فضایی به وجود آورده است که انسان شیفته معنویت را بسوی خود می خواند.
فصل اول
- مسجد در معماری ایران
- عملکردهای مساجد مختلف
- خصوصیات فضاهای کالبدی مسجد
« مسجد » در معماری ایران.در هنر و معماری ایرانی و به ویژه معماری مساجد با دو پدیده شکل و محتوا یا عینیت و ذهنیت - و در یک کلام قالب و روح مواجهیم.
هنر معماری دارای سه جنبه است یکی جایگاه اثر در شهر یا معماری شهری ، طراحی خود بنا یا حجم اثر، و در نهایت هنرهای وابسته به معماری که شامل مواردی چون نور و رنگ و نقش است، میگردد که این اخیر با آنکه نقشی محوری در آنچه که معماری ایرانی نا میده میشود دارد، اما در دورههای پسین، این شیوه یا مهجور گشته یا نقشی حاشیهیی یافته است. حال آنکه چنین ظرفیتی را دارد که فضا سازی کند و بدون اینکه ترکیب احجام نامتجانس ضرورت یابد، فضاهای دلخواه را ایجاد نماید.
انسان- و به تبع او اثر هنری- موجودیت نمی یابد، مگر آنکه قالب و روحی داشته باشد. قالب و روح دو وجه منفک یا همراه و ترکیبی نیستند، بلکه وجوهی محشور و عجیبند که هیچ کدام بدون دیگری موجودیت و معنا نمی یابد. نه هر قالبی محمل هر روحی است و نه روحی تاب نشستن بر هر قالبی را دارد. این دو تنها با یکدیگر موجودیت می یابد و رشد می کنند و مرتبت وجودی مییابند.
در هنر معماری، اثر و روح حاکم بر جابجایی آن از یکدیگر منفک نیستند و نمیتوانند که باشند. نمیتوان فضایی را تخیل نمود، بدون آنکه صورت و شمایلی برایش قائل گشت و به همین عنوان نمی توان صورت و شمایلی تصور نمود و مصالح آن را در نظر نداشت. روح فراخ در همنشین با قالب تنگ همچون انیسش خرد و تحقیر میگردد یا قالب شکسته بر میدارد. قالب فراخ نیز ذلیل روح خرد شده، ویرانه میشود. این دو تنها بار شد متناسب و همپای یکدیگر، کارا و زیبنده میگردند. در فضاسازی ایرانی علاوه بر ترکیب یا انتزاع حجمی، از نقوش و رنگ و نور پردازی هم، به منظور القای انتزاع یا ترکیب فضایی استفاده شایان و قابل توجهی می شود به این معنا که در یک فضای راسته، شکست نور یا تفرق نقوش، قطعهای را مجرد یا گسسته می نمایاند و بالعکس بدین لحاظ شناخت نقوش و در رأس آن گره بنایی، در فضاسازی ایرانی نقشی مؤثر و ناگزیر دارد.
موضوع قالب و روح در بیان هنری و فضاسازی معماری، نه ماجرای راکب و مرکب که بحث وجود و موجودیت است. تذهیب کاران در طراحی، اشکالی را میآفرینند که «مداخل» نام دارد و آن صورت اشکالی است که «روالت» به هنگام نقشپردازی خود بخود «بوم آلت» را نیز مد نظر دارد. و هیچ یک از آلتهای «رو» و «بوم» بدون دیگری موجودیت نمییابند. اما هر مداخلی مناسب هر زمینهای نیست. به این معنا که تیزی و پخی یا راستگی و نقوس نقش مداخل را، نه اراده نقشبند که منظور نظر او، یعنی مکانت و فضا سازی نقش است که تعیین می کند. هرچند که رنگ و نور نیز در این نقوش تأثیر ناگزیر و بسزا دارند، مداخل نهایتاً در پیچیدهترین و رفیعترین مرتبت خود به گره بنایی مبدل میشود. گره در مسیر تحول خود از مداخل تا گره و از گره تا « گره در گره » و حتی « شاه گره » تا آنجا پیش می رود که به شطرنج معماران معروف میگردد. اما در این عرصه همچنان انعطاف و قالب خود را به صور و طرق مختلف حفظ مینماید و به گره کند و تند و شل و در مواضعی دستگردان مبدل می شود که به انضمام رنگ، قوالبی هم شأن و محشور با روح حاکم بر فضا سازی است.
معرفت حاکم بر هر اثر معماری یا شهری، نقشی بنیادین در تحول شخصیت و ادراک حیثیت آن اثر در طول زمان و همچنین در احساس مخاطبان ایفا می نماید. نقوش در فضاسازی نقشی تعیین کننده دارند. فضا سازی مناسب، با مجموعه تمهیدات مندرج در آن رمز ماندگاری و موجب جاودانگی این آثار در طول حیات بشری گردیده است.
کاربرد نقوش در حیثیت خارجی و فضاسازی درونی هر اثر معماری، مؤثر و بلکه تعیینکننده است. گره بنایی در میان نقوش ایرانی جایگاهی رفیع و بی مانند دارد، تا آنجا شاید نقش دیگری همچون گره در فضاسازی معماری ایرانی عمومیت نیافته و دخیل نگشته است.
عملکردهای مساجد مختلفهمانگونه که دین اسلام، تنها دین عبادت و پرستش و توجه به آداب و مراسم عبادی نیست و حوزه نفوذ احکام و قوانین آن شامل همه ابعاد و عرصه زندگی فردی و جمعی است، مسجد نیز، تنها فضایی ویژه برای عبادت نمی باشد.
بلکه علاوه بر جلسههای وعظ و ارشاد مسلمین، حلقهها و مجالس درس و بحث نیز در آن تشکیل میشد و میشود. حتی پس از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری که فضای مدرسه به صورتی جدا و متمایز از مسجد پدید آمد، همواره در برخی از مسجدها تدریس علوم مذهبی تا قرن و دهههای اخیر ادامه داشته است. علاوه بر این اغلب مسجدها سنگر مبارزه اجتماعی مردم علیه حکام جبار، و کانون تجمع مردم در هنگام خوف و اضطرار بوده است.
مسجدها را از نظر دامنه تنوع و حوزه کارکرد های آنها می توان به چهار گروه طبقهبندی کرد: گروه نخست، شامل مسجدهای جامع و مسجدهای بزرگی میشود که توسط سلاطین، وزاء و حکام ساخته می شدند. اداره عموم این مسجدها توسط بانی یا مأموران دولتی صورت می گرفت و آنان در اغلب موارد به هر کسی اجازه پیشنمازی یا تدریس در این مکان را نمی دادند بلکه اشخاصی که مورد تایید باقی قرار میگرفتند به منصب پیشنمازی یا تدریس برگزیده میشدند. دربرخی از مسجدهای جامع، چند پیشنماز همزمان به اقامه نماز میپرداختند و پیروان هر مذهب و مسلک با اقتدا به پیشوای خود، نماز برگزار میکردند.
- گروه دوم، شامل مسجد های متوسطی میشود که توسط بزرگان محلی، علما و یا مشارکت عمومی مردم ساخته می شد. در بسیاری از این مساجد ها برای پیشنماز و دیگر افراد مسجد، شرط خاصی وجود نداشت و از محدودیتهایی که در مساجد نوع اول ایجاد میشد، خبری نبود. هرچند باید توجه داشت که بعضی اوقات، پیرامون هر مذهب برای خود مسجد جداگانهای میساختند که پیشنماز و مدرسان آن از پیروان شاخههای همان مذهب بودند.
- گروه سوم ، شامل مسجد- مدرسهها میشود. با وجود آنکه تعداد این مسجد - مدرسه ها بسیار اندک و انگشت شمار است، اما اهمیت آنها از جهت اینکه دو عملکرد عبادی و آموزشی، همزمان و به موازات یکدیگر، هر کدام بخشی از فضای کالبدی را به خود اختصاص دادهاند، قابل توجه است. مسجد و مدرسه بسیار جالب آقا بزرگ در کاشان ، و مسجد و مدرسه سید در اصفهان از بارزترین نمونه های این گروه از مسجدها هستند.
گروه چهارم، شامل مسجدهای بسیار کوچکی میشود که عمدهترین و شاید تنها عملکرد آنها، جنبه عبادی آنها بوده است و تنها در آنها نماز بجا آورده می شد. مثلاً در نایین برخی از مسجدهای کوچک هستند که مساحتی درحدود ده متر مربع دارند. این مسجدها توسط افراد خیرخواه در محلهها یا در امتداد بدنه بازار و مراکز اقتصادی ساخته می شدند.
خصوصیات فضاهای کالبدی مسجدمسجدهای اولیه بسیار ساده ساخته میشدند و فضای کالبدی آنها متشکل از شبستانی بدون در بود که در جلوی آن حیاط یا فضای باز نیمه محصوری وجود داشت. بتدریج و با گذشت زمان و روی کار آمدن حکومتهای سلطنتی، بر عظمت و شکوه معماری مسجدها افزوده شد.
در ایران، عناصری از معماری بومی در فضای کالبدی مسجدها مورد استفاده قرار گرفت. ایوان، یکی از این عناصر بود. نخست، یک ایوان در شبستان اصلی و سپس دو ایوان روبهروی یکدیگر که اغلب یکی به ورودی اختصاص داشت، به ساختمان مسجد اضافه شد. تعداد این ایوانها در مرحلهای از تکامل طرح مسجد، به چهار عدد رسید. عنصر دیگر، عبارت از چهار طاقیهایی بود که در پیش از اسلام به عنوان بخشی از فضای آتشکدهها و آتشگاهها مورد بهرهبرداری واقع میشد و پس از اسلام بعضی از آنها به عنوان مسجد مورد استفاده قرار گرفت. این عنصر و گنبد به صورت گنبد خانه، در بخش شبستان اصلی مسجد به کار گرفته شد و بر عظمت فضای مسجد افزود. بدین ترتیب روند شکلگیری فضای کالبدی مسجد منجر به تکوین طرح فضاهای چهار ایوانی شد. طرح فضاهای چهار ایوانی که پیش از اسلام نیز شناخته شده بود، متأثر از جهانبینی و فرهنگ ایران باستان و در ارتباط با جهات چهارگانه مقدسی که در ارتباط با فضای مثالی و توجه به حرکت و سیر خورشید، شکل گرفته بود. طرح مزبور چنان مورد استقبال قرار گرفت که نه تنها در ساختمان مسجدها، بلکه در بنای مدرسهها و کاروانسراها نیز به کار برده شد. البته این طرح بیشتر در مسجدها و سایر بناهای بزرگ به کار برده میشد و عمومیت استفاده از آن، مانع از تکوین در فضاهای معماری نمیشد.
مسجدهای جامع، از جنبة روند شکلگیری فضاهای کالبدی، به دو گروه تقسیم میشوند. گروه اول، شامل مسجدهایی که ساختمان آنها در طول تاریخ تغییر شکل پذیرفته و در هر دوره، فضاهایی به آنها الحاق شده و بخشهایی از آن را تغییر شکل دادهاند. مسجد جامع اصفهان نیز که هستة اولیة آن پیش از زمان آلبویه ساخته شده بود، در دورة مزبور و پس از آن در عهد سلجوقیان و در دورههای بعد، همواره شاهد تغییراتی در فضای کالبدی خود بوده است.
گروه دوم، شامل مسجدهایی است که از ابتدا با نقشهای از پیش طرح شده ساخته میشدند. و هیچ تغییر شکلی را نمیپذیرفتند. این مسجدها که اغلب متعلق به دورة صفویه و بعد از آن هستند، بیشتر به صورت بنایی مجزا از فضاهای کالبدی پیرامون خود و گاهی بیتفاوت نسبت به آنچه در برخی از جوانب و اطرافشان وجود داشت، ساخته میشدند. این مسجدها با داشتن یک ورودی عظیم و با شکوه ، خود را از فضاهای اطرافشان متمایز میساختند و نظر بیننده را جلب می کردند.
تزیین بناهای مذهبی با آجر که در زمان سلجوقیان رایج، و در دورة ایلخانان تکامل یافته بوده، در دورة صوفیان جای خود را به تزیین پرکار و گستردة کاشیکاری داد. تزیین ساختمان به طور عمده متوجه فضای درونی بنا بود و پوستة خارجی بنا بسیار ساده بود و در اغلب موارد با کاهگل پوشانده میشد. تنها جایی که در نمای خارجی تزیین میشد و خود را جلوهگر میساخت، فضای ورودی بنا بود. تزیین ورودی مسجدها و سایر بناها از دورة ایلخانان به بعد، بسیار مورد توجه قرر گرفت. در این بناها، فضاهای ورودی، بسیار مرتفع و با شکوه ساخته میشد.
بعد از دورة هخامنشی گنبد، که در پی نیاز و ضرورتی فنی - ساختمانی، برای پوشش فضای بزرگ بدون استفاده از چوب، در زمان اشکانیان اختراع شد و در آن دوره و سپس در عهد ساسانیان در ساختمان کاخها و آتشکدهها مورد استفاده قرار میگرفت و پس از آن برای پوشش بخشی از آن فضای شبستان به کار گرفته میشد به سبب استفاده زیاد از آن در مسجدها و سایر فضاهای مذهبی موجب شد که مفهومی سمبلیک کسب کند و به عنوان نشانه و سمبلی برای فضاهای مذهبی مورد توجه قرار گیرد. جنبة نمادی و سمبلیت گنبد از چنان قدرتی برخوردار شد که امروزه برای بیان جنبة مذهبی ساختمان مسجد ها، مورد استفاده قرار میگیرد و هنوز هیچ عنصر و شکلی نتوانسته است جای آن را بگیرد و حتی تصور چنین تحولی در آیندة نزدیک دشوار به نظر میرسد.
مناره: همان گونه که از مفهوم واژه آن بر میآید، عنصری جهت تبادل اطلاعات از راه دور توسط آتش، و به طور کلی محل آتش بود و پیش از اسلام کاربرد داشت. این عنصر پس از اسلام ابتدا به صورت ساده و منفرد برای خواندن اذان و آگاه کردن مسلمانان از وقت نماز به کار میرفت. عنصر مزبور پس از قرن پنجم و ششم هجری، پس از پذیرش کاربردی فنی در جنب سر در ورودیها و جنب ایوانهای اصلی مسجدها و سایر بناهای مذهبی، به صورت عنصری نمایشی و تزیینی درآمد و جنبهای نمادی به خود گرفت.
نکتة بسیار مهم در مورد عناصر فوق، این است که با وجود آن که امروزه آنها به عنوان سمبل و نشانهای از فضاهای مذهبی شناخته شدهاند، اما این امر لزوماً به این معنی نیست که عناصر مزبور در زمان گذشته و در همة دورهها و در همة شهرها، دارای چنین مفهومی که امروزه دارند، بودهاند؛ هر چند که پذیریش وجوه مشترکی بین مفاهیم و جنبة ادراکی آنها در طول تاریخ ممکن است...
ایجاد گنبد: گنبد عظیم و باشکوه سلطانیه در زمان سلطان محمد خدابنده بین سالهای 713-703 هجری قمری بنیان نهاده شد . ظاهراً هنگامی که اولجایتو (سلطان محمد خدابنده) ،امر به احداث آرامگاه کرد هنوز یکی از مذاهب اسلام را به عنوان مذهب رسمی انتخاب ننموده بود. در حدود سال 709 هجری زمانی که کارِ ساختمان گنبد رو به اتمام بود سفری به عراق نمود و تربت پاک حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) را در نجف و کربلا زیارت کرد . بنا به قولی بر اثر تشویق و ترغیب علما و روحانیان بزرگ شیعه که در آن زمان در دستگاه حکومتی صاحب منزلتی بودند، اولجایتو مذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمی پذیرفت. به دنبال قبول مذهب تشیع، اولجایتو تصمیم گرفت که آرامگاه خود را به ائمة اطهار اختصاص دهد. به این منظور قصد انتقال اجساد مطهر آنان را به سلطانیه داشت تا به رونق تجاری و اهمیت مذهب و پایتخت جدید التأسیس خود بیافزاید. لذا دستور داد تا تزیینات داخلی بنا را که تا آن روز انجام نگرفته بود، طوری بپردازند که در آن شعایر مذهب تشیع به خوبی مورد استفاده قرار گیرد .به همین جهت بود که کلمة «علی» به طور مکرر با کاشی در متن آجر نوشته شد ،اما انتقال اجساد ائمه با مخالفت شدید روحانیان شیعه در نجف و کربلا مواجه شد .
گویند، وقتی مردم نجف و کربلا از تسلیم جسد امامان خودداری کردند، ساختمان سلطانیه دوباره به هدف پیشین خود یعنی آرامگاه اولجایتو اختصاص یافت . بدین منظور تزیین کلیة قسمتهای داخلی بنا تجدید و تغییر داده شد .
طرح بنای این گنبد که از بناهایی مانند مقبره اسماعیل سامانی و مقبره سلطان سنجر در مرو الهام گرفته، به عنوان سرمشق و مدل در بناهای دیگر، در ایران یا خارج ایران مورد استفاده قرار گرفته است، مانند و تاج محل در هند،
معمار گنبد سلطانیه شخصی به نام سیدعلی شاه بود.درمیان ابنیه آنکه از همه مهمتر و در عصر ایلخانی در عالم شهرتی به سزا داشته و هنوز نیز قسمت مهمی از آن به ریاست گنبد سلطانیه یعنی مقبره سلطان محمد اولجایتوست وآن ایلخان به شرحی که سابقا گفتیم آنراخود در حیات خویش در صحن بنای شهر سلطانیه که از 705-713 طول کشید ساخته است. این گنبد که در داخل باروی سلطانیه بنائی است مثمن یعنی هشت گوش که طول هر ضلع آن به هشتاد گز بالغ می شده وگنبدی که بر روی ان بوده 120گز ارتفاع داشته است در اطراف بنای مزبور پنجره های آهنینی ساخته بودند که یکی از انها دارای 30 ارش ارتفاع داشته است و 115 ارش عرض بوده مقبره اولجایتو, سه در بسیار عالی منقور داشته که آنها را با ظرافت تمام بخطوط ونقوش زیبا مزین کرده بوده اند. داخل وخارج گنبد اولجایتو از کاشیهای کبود بسیار شفاف کار شده بودند . بلندی این بنای هشت ضلعی منتظم قریب 50 متر و بدنه اصلی گنبد و تمامی ساختمان با آجر ساخته شده که روی آن با کاشی فیروزهای، لاجوردی و آبی تزیین شده است. گنبد از بیرون، یکپارچه ازکاشی فیروزهای پوشیده شده و در قاعده آن یک نوار پهن مزین به خط کوفی، تماس رنگ روشن فیروزهای را با آبی پررنگ لاجوردی، مقرنسها متعادل میکند. این گنبد را طوری ساختهاند که بدون ساختن ابنیه متصل و مجاور به آن با ابتکارات هوشمندانه فشارهای جنبی گنبد را به جانب زمین منحرف کردهاند. در هشت گوشه یعنی محل تقاطع اضلاع بدنه ساختمان مناره هایی به ارتفاع 5/3 متر تعبیه شده که فشار وارده گنبد را عموداً خنثی نماید.
گنبد سلطانیه یکی از بزرگترین گنبدهای آجری تاریخی جهان است که از آن به عنوان شگفتی معماری دوره ایلخانی یاد میکنند. این بنای تاریخی که بیش از 700 سال قدمت دارد به لحاظ تزیینات آجرکاری و کاشیکاری جزء منحصر به فردترین آثار دوره اسلامی است.
داخل گنبد را با کاشیهای کوچک ، موزائیک کاری کرده وبا گچ کاری آراسته اند.
از ویژگیهای دیگر گنبد این است که زیر سازی گنبد بنام «یزدی بندی » معروف است واز نامش پیداست که از کجا آمده است. شلنج که مربع زیر گنبد را تبدیل به دایره می کند یا نوع گنبدی که روی سلطانیه زده شده « چیله » خاص یزد است . خود گنبد چیله وفن گنبد سازی دو پوسته ی پیوسته است. ( گنبد هائی که به شکل سبد ساخته میشود بسیار مقاوم است ومثل کاسه ای وارونه میتواند روی پای خودش بایستد )
در چهار طرف گنبد چند بنای معروف بود که مهمتر از همه «دارالسیاده – دارالضیافه و دارالشفاء ودارالادویه» بود.
تزئین روی گنبد از کاشی « زه » فیروزه ای است در پائین گنبد نقش 5 هاله شروع میشود. اجر کاری با بندهای تزئین شده دیگری است. از این گذشته خطهای هندسی ونقاشیهای بسیار زیبائی داخل گنبد براستی خیره کننده است.
یکی از خصوصیات اصلی ومنحصربه فرد درگنبد سلطانیه درجداره بودن آن است که از دو قشر موازی و مجزا که صرفا با پشت بندهای اجری بین خود بهم مربوط بوده و همچنین فرم واحدی راشامل میشوند.
از جمله مهمترین اثاری که به تقلید ازگنبد سلطانیه احداث شده گنبدهای کلیسای سانتاماریا دلقیوره میباشد که بیش از صد سال بعد ازآن ساخته شده است.
این بنا با حدود ۱۰ هزارمترمربع تزیینات در مدت ۹ سال ساخته شد.شایان ذکر است که گنبد سلطانیه به عنوان بزرگترین بنای آجری جهان پس از گنبد سانتاماریا در ایتالیا و ایاصوفیه در استانبول، سومین گنبد تاریخی دنیاست. این بنا در دوره ایلخانان مغول و پس از انتخاب سلطانیه به عنوان پایتخت ایلخانان به دستور سلطان محمدخدابنده ساخته شد. به تصریح منابع تاریخی و پژوهش های باستان شناختی، هدف از ساخت گنبد سلطانیه، بنای مقبره ای برای سلاطین ایلخانی ( و به احتمال زیاد سلطان محمد خدابنده) بوده اما تاکنون به درستی مشخص نشده که چه کسی در این بنای رفیع به خاک سپرده شده است.
باستان شناسان در
سرداب بنا چند گور قدیمی را به دست آورده اند که هنوز روشن نیست به چه کسانی تعلق
دارد.
در اطراف آن نیز مجموعه ای از بناهای حکومتی در داخل برج و بارو ساخته شد
که مساحتی حدود ۱۴ هکتار را در برمی گرفت. متأسفانه تمامی
این آثار به جز گنبد سلطانیه از میان رفته اند و باستان شناسان
تنها پایه های آنها را از زیر خاک بیرون
آورده اند.
گنبد سلطانیه ۴۹ متر ارتفاع دارد، اما برخلاف بسیاری دیگر از بناهای مشابه فاقد پی عمیق است. با این وجود چنان محکم است که در ۷۰۰ سال گذشته بیش از ۳۰ زلزله ویرانگر را از سر گذرانده و پا برجا باقی مانده است .
آندره گدار فرانسوی بنای مزبور را این گونه شرح میدهد:«به طور قطع عالیترین نمونة معماری مغول و یکی از بهترین دست آوردهای معماری اسلامی ایران و از نظر فنی شاید جالبترین آنان است ».
پروفسور سن پائولوژی رئیس وقت دانشکده معماری فلورانس درباره سلطانیه می گوید: ابتکار ساخت گنبد دو پوش با قشرهای تقریبا موازی و نزدیک به هم با فرم ساختمانهای دنده ای و بافت آجری که درساختمان آن به هیچ وجه از اسکلت و مهار استفاده نشده بلکه به طور خود یار بنای گنبد گرفته و ساخته شده از شهر سلطانیه به گنبد سانتا ماریا دلفیوره در فلورانس ایتالیا می رود و خصیصه فنی خود را ارزانی می بخشد و واقعه بزرگی را در امر نقل و انتقال فرمهای هنری و پدیده های فنی پدید آورده است.
بلندای این گنبد به نحوی انتخاب شده تا در گسترش شهر گم نشود. در حقیقت این بنا، گذشته از عملکردهای واقعی که مورد توجه و مقصود سازنده آن بوده است ، به صورت یک برج نیز عمل میکرده است . زیرا که بنای رفیع گنبد سلطانیه تقریباً در وسط دشت بنا شده، از هر سو قابل رؤیت است .
گنبد عظیم سلطانیه بر فراز بنای هشت گوشهای تعبیه شده است. بر روی هر کدام از جرزهای هشت گانه در بالا، آثار منارههایی به قطر یک متر و به بلندای 5/3 متر که با زیباترین معرق کاری مزین شدهاند، باقی است. داخل این منارهها پلکان مارپیچی به عرض 70 سانتی متر که به حول قطر 20 سانتی متر میپیچند طراحی شده است . این منارهها فشار گنبد را عموداً خنثی مینمایند. عقاید مختلفی در مورد انتخاب هشت ضلعی بنا، عنوان میشود. عدهای این انتخاب را به دلیل ایستایی و استحکام بنا دانستهاند، برخی به آن نشانههای مذهبی و مقدس دادهاند. آنچه مسلم است عدد هشت، نه مقدس است و نه دلیل مذهبی دارد. صرفاً انتخاب این طرح از روی محاسبات تجربی معماری و به خاطر مرکزیت و ایستایی و احتمالاً ایجاد ساعت آفتابی در نظر گرفته شده است و یا بیشتر جهت نشان دادن تزیینات و زیبایی بدنه گنبد در تمام طول روز است .
بنا دارای هشت پلکان مارپیچی و یا حلزونی است که در بین جرزها جای گرفته و به طبقات بالا و ایوانها راه دارند. بر فراز چهار ایوان اصلی و بزرگ، چهار پنجرة بزرگ قرار دارد که روشنایی داخل بنا را تأمین میکنند و همچنین از این پنجرهها جهت تشخیص زمان نیز استفاده میشده است .
معماری گنبد سلطانیه
گنبد سلطانیه در دوره برپایی مرتفعترین بنای جهان بوده و هم اکنون نیز یکی از عظیم ترین بناهای تاریخی جهان به شمار می رود . این بنا قسمتی از مجموعه عظیمی است که به ابواب البر مشهور بوده و شامل دارالشفاء ، بیت القانون ، بیت الحکمه ، دارالیاده و ... این بنا در قوم هم کف با فضاهایجانبی آرامگاه دارای پلان مربع مستطیل بوده و ادامه مجموعه در طبقات هشت ضلعی متمایل به منتظم است .
این گنبد از سه فضای گنبد خانه ، تربت خانه ،سردابه تشکیل شده و از نظر حجمی و ترکیب فضا این بنا با معماری هیچکدام از مقابر اسلامی ایران مطابقت ندارد در حالیکه این وضعیت را می توان با آئین تدفین مغول که در دو مرحله انجام می گرفت ، مطابقت داده و آن را با معماری ترکیبی از مراسم تدفین مغول تبیین نمود.باتوجه به این طرز تفکر گنبد خانه محل عزاداری به جسد ، سردابه محل نگهداری و تدفین جسد وتربت خانه فضای مسقف بالای سردابه می باشد .ورودی اصلی آرامگاه اولجایتو در ایوان های شمال شرقی و شمال غربی تعبیه شده و کاربرد ایوانهای شمالی ، شرقی وغربی پنجره می باشند .پلان فضای گنبد خانه متمایل به هشت ضلعی منتظم و طول هر یک از اضلاع از 06/10 متر تا 16/10 متر متغیر است .
قطر گنبد خانه 40/24 متر می باشد در این فضا 8 جرز سنگین با عرض 32/6 تا 25/7 متر با سطح مقطع 50 متر مربع قرار گرفته و مهمترین وجه مشخصه تحول معماری از درون سلجوقی به دوران ایلخانی را نمایش می دهد . در حد فاصل این جرزها ایوانها و بنائی در دو طبقه اجرا گردیده و ارتفاع طبقه همکف از رقوم فعلی 7/9 متر و ارتفاع طبقه اول از رقوم هم کف 70 /19 متر قابل اندازه گیری می باشد . کف این فضا با استفاده از سنگ رخام سفید مفروشی بوده است.
قوس ایوانها در این فضا پنج و هفت تند است . در منتهی الیه این قوسها کتیبه هایی با متن احادیث نبوی در آن نوشته شده و پس مقرنس کاری زیبایی که وظیفه ترمپه ها بر آن محول شده پلان هشت ضلعی را به پلان دایره تبدیل نموده و زمینه اجرا گنبد را فراهم آورده ا
ومین فضای مورد بحث آرامگاه
اولجایتو ، فضای موسوم به تربت خانه می باشد ،این فضا به شکل مستطیل با طول
ضلع 60/17 متر و عرض 8/7 متر و با ارتفاع 16 متر ، محراب مجموعه را در جرز جنوبی در خود
جای داده است . پوشش سقف تربت خانه از سه واحد طاق و تویزه ساخته شده قطر طاق
وسطی که بزرگتر است 9 متر و طاقهای طرفین 3 متر قابل اندازه گیری می باشد در ارتفاع
0/3 متری از کف ، درگرداگرد آن
کتیبه
ای در دو قلم ریز به خط کوفی مشجر و قلم درشت به خط ثلث نوشته شده
و اطراف کلمات را تزئینات اسلیمی پر نموده است . بین تریت خانه و محوطه زیر گنبد
پنچره بزرگی از مس طلا قرار داشت که به مرور زمان از بین رفته و یا به غارت برده
شده است.
سردابه سومین فضایی است که با ترکیب فضاهای مذکور افاده معنی می نماید . این فضا محل قبر اصلی می باشد . ورودی سردابه در ایوان جنوبی تربت خانه قرار دارد و با تعبیر 9 پله به پهنای 250 سانتیمتر می رسد در وسط این فضا محل قبر و در طرفین آن دو فضای کوچک جهت استقرار نگهبانان جلوگیری از ورود ارواح خبیثه تعبیه شده . بررسی ترکیب فضایی این سردابه و ارتباط آن با کل مجموعه و قابل مقایسه نبودن آن با سایر بناهای آرامگاهی می توان چنین استنتاج نمود که این آرامگاه بر اساس بینش مغول بویژه آئین شمنیت ساخته شده باشد . گنبد آرامگاه اولجایتو بزرگترین نوع خود در بناهای تاریخی ایران با ارتفاع 50/48 متر و قطر دهانه 40/24 متر و با ضخامت 160 سانتیمتر با روش دو پوششی ساخته شده و فضای خالی بین دو پوسته 60 سانتیمتر می باشد .
پلکانها
در بین جرزهای هشت گانه پلکانهای مارپیچی وجود دارد که طبقه زیرین را به طبقات دوم و غرفه های خارجی و مناره های هشتگانه متصل می کند . لازم به تذکر است که این پلکانها همه از پایین شروع نمی شود بلکه فقط دو پلکان زوایای شمالی و پلکان دیگر در نمای خارجی واقع شده است .
پلکانهای زوایای شمالی به طبقه دوم راه می یابد و پلکان سومی بدون اتصال به طبقه دوم بسوی بالا ادامه پیدا می کند . پلکانهای هشتگانه از طبقه سوم ( غرفه های خارجی ) ظاهر شده و تا امتداد مناره های هشتگانه صعود می نماید .
ایوانها
همانطور که در فوق اشاره شد بر
اضلاع هشتگانه پلان داخلی 8 ایوان رفیع و وسیع به ارتفاع 80/18 و به
عرض 70/7 متر واقع شده اند .این ایوانها یکنواختی حاصل از وجود جرزهای قطور ، را
از بین برده و باعث شده که بنا زمخت جلوه ننماید . این ایوانها در عمق 60/2 و
ارتفاع 9 متری به دو طبقه تقسیم شده است . در طبقه اول یا همکف ورودی های اصلی و ورودی
های کوچک فرعی به محوطه های عبادتی قرار دارند
ایوان
جنوبی متصل به محوطه ای بنام تربت خانه است که در صفحات آینده شرح آن داده خواهد شد . ایوانهای شرقی و
غربی در انتها دارای درهای بزرگ می باشد . در حالیکه در انتهای طبقه اول ایوانهای
فرعی یک در کوچک وجود دارد. سقف طبقه اول دارای قندیل بندی و مقرنسکاری بسیار جالب و
زیبا می باشد .
طبقه دوم این بخش بوسیله راهروی پوشیده ای با هم در ارتباطند . بطوری که می توان در این طبقه تمامی بنا را دور زد در غرفه های طبقه دوم انواع تزئینات و مقرنسکاریهای ارزنده ای دیده می شود که نشانگرذوق و سلیقه و دقت هنرمندان دوره ایلخانیان است .
یکی از خصوصیات اصلی و منحصر بفرد در گنبد سلطانیه دو جداره بودن آن است که از دو قشر موازی و مجزا که صرفا" با پشت بندهای آجری بین خود بهم مربوط بوده و همچنین فرم واحدی را شامل می شوند تشکیل شده است . و این تنها نمونه در مورد گنبدهائی با وضع ساختمانی فوق الذکر محسوب می شود و به نظر اینجانب نمی توان نمونه ای با وضع ساختمانی فوق الذکر در دنیا یافت که متعلق به قبل از بنای مزبور باشد . و از این رو گنبد فوق اهمیت شایانی را در تاریخ معماری دنیا داراست بطوریکه مدتها بعد از ساختمان گنبد سلطانیه چه در غرب و چه در شرق رفته رفته آثاری با خصوصیات تکنیکی فوق بوجود می آید . از جمله مهمترین آثاری که به تقلید از گنبد سلطانیه احداث شده گنبد کلیسای سانتاماریا دلفیوره می باشد که بیش از صد سال بعد از آن ساخته شده است .
معماری گذشته
معماری مناطق کویری در عین پاسخگویی به نیازهای انسان و شرایط محیط، جلوه هایی از تجلی کالبد بخشیدن به ارزش ها و باورهای فرهنگی جامعه را نیز به نمایش می گذارد مانند بهره گیری از سلسله مراتب، که در عین اینکه توجه به درون و بطن را به زیبایی نشان میدهد، با ایجاد قلمروهای مختلف (خصوصی، عمومی، نیمه عمومی و...) محرمیت، خلوت و خصوصیت و امنیت مورد نیاز اهل خانه و حرمت خانواده و تجلی ارتباط انسان و طبیعت و فضای زندگی را در حد اعلایی فراهم می کند.
در معماری سنتی، جایگزینی و استقرار عناصر و اجزاء در رابطه ای هماهنگ و منطقی و تکمیل کننده با سایر اجزا است. این هماهنگی در مقوله تناسب ها،اندازه ها ، رابطه انسان و طبیعت و عناصر طبیعی قابل تعریف و شناخت است. در این مناطق با وجود شرایط نامطلوب محیطی (عدم وجود رطوبت مناسب، دمای بهینه و ... ) بهره گرفته شده و هم از مفاهیم و نمادهای معنوی در ایجاد فضاها به زیبایی و زیرکی خاصی استفاده شده است که جنبه سلامت روانی و باورهای دینی را در بطن خویش نهفته دارد. سیستم حیاط مرکزی با آب نماها،درختان و بازی نور و سایه،نمونه هایی از این دقت و توجه به ایجاد شرایط بهینه برای آسایش در این مناطق است.
در معماری کویری به مسئله انرژی، منابع طبیعی و بهره برداری درست از آفتاب، جهت ها، باد و ... (به عنوان منابع پایدار انرژی در مقابل سوخت های فسیلی ناپایدار) توجه خاص شده است تا حدی که، یکی از ویژگیهای بارز معماری این مناطق می باشد. شاید بتوان گفت دوری از اسراف و بطالت، استفاده از مصالح بومی، انتخاب رنگ و اشکال مناسب،توجه به نوع و روش بهره گیری از منابع طبیعی،انتخاب منابع انرژی مناسب ، تلفیق جنبه های معنوی و مادی حیات به عنوان بنیاد و حتی مسلط بر فعالیتهای انسان و نتایج حاصله از آنها، احساس مالکیت انسان بر اشیاء و فضاها به عنوان عاملی در جهت حفاظت و بهره برداری بهتر از آنها، توجه به روح جمعی به جای فردگرایی و نمایش، کمال جویی انسان و کمال بخشی به آن و بسیاری ویژگیهای دیگر را میتوان شاخصه های اصلی معماری بومی دانست.
2- سابقه شهر یزد (سیر تحولات زیستی و کالبدی در یزد)
به طور کلی در سرزمین های اسلامی، شهر اسلامی را میتوان مجموعه ای از مناطق و محلات متجانس و همگن دانست. گروههایی که در این مناطق می زیسته اند،هویت،مذهب و قومیت خود را برای قرن ها همچنان حفظ کرده اند. بررسی ها نشان میدهد که در گذشته، شهر یزد دارای محلات متعددی بوده است. محلات شهر، جایگاه زندگی طبقات اجتماعی مختلف، صاحبان مشاغل گوناگون و پیروان ادیان مختلف بوده است. روابط نزدیک اقتصادی، اجتماعی، نظام محله ای ویژه شهرهای سنتی و شیوه تولید کارگاهی بر سازمان اجتماعی فضایی شهر تأثیر داشته است، بطوریکه در یک محله، بخش های اعیان نشین،صاحبان کارگاههای خصوصی و فقیرنشین کنار هم قرار داشته و یا دو محله متعلق به اعیان و تهیدستان شهری کنار هم قرار می گرفته است. خانه های اعیان نشین معمولاً مشخص و مانند مراکز محلات در تقاطع و یا در مسیر گذرگاههای اصلی قرار داشته است.
در محلات شهر یک نفر از بزرگان محله از طرف اهالی انتخاب می شد که نقش رئیس محله را داشت. بزرگ محله را گاهی،کلانتر می نامیدند که در این صورت نقش وی مهمتر بود.
رابطه تولید و کار به صورت رابطه بین استادکار و شاگرد در صنایع وجود داشت و معمولاً کار طاقت فرسا به صورت میراث به فرزندان و شاگردان منتقل می شدند.
کارگاهها در مسیر گذرگاههای اصلی شهر و یا در تقاطع آنها قرار داشت. برخی نیز از خانه های خود به صورت کارگاه استفاده می کردند که در این صورت تولید شکل خانگی پیدا میکرد، کارگاههای نساجی که با شرکت زنان و فرزندان اداره می شد نقش اساسی در اقتصاد خانه داشت و خانواده را به عنوان یک سازمان اقتصادی فعال می نمود. اساس اقتصاد شهر را به ویژه صنعت نساجی کارگاهی تشکیل می داده است.
امروزه اشکال پیچیده روابط اجتماعی – اقتصادی و دگرگون شدن تولید شهری در یزد و تسلط وجه تولید کارخانه ای بر کارگاهی و قرارگیری شهر در شبکه ارتباطات اجتماعی اقتصادی، در سطح کشور، باعث شده که نظام محله ای در شهر از میان برود و محله به عنوان یک واحد زندگی شهری به شکل گذشته اهمیت خود را از دست بدهد.
شهر یزد، مانند بسیاری از شهرها از زمان قاجار و شروع روابط ایران و اروپا شروع به تغییراتی نمود. هر چند این تغییرات چندان باعث به هم ریختن سیستم های کالبدی و روابط اجتماعی – اقتصادی شهر نشد. تغییرات در نظام های شهری و محله ای به صورت مشخص از دوران پهلوی اول و خصوصاً در دهه های چهل و پنجاه به وقوع می پیوندد.
ورود ماشین به سیستم های ارتباطی شهر، سرعت تحولات،گسترش ارتباط و یک نوع تجدد خواهی و شیفتگی در برابر غرب باعث ایجاد شبکه های دسترسی جدید یعنی خیابان ها با سیستم شطرنجی و شبکه ای،همچنین ایجاد محلات جدید در حاشیه شهر با سیستم های ساخت و ساز نوین گردید. این حرکات همراه با تغییر در سیستم روابط اجتماعی و ایجاد ادارات دولتی و ایجاد کارخانه ها و کارگاههای جدید و بزرگ همراه بود که به صورت عمده تغییر سیستم سکونتی و کالبدی را از حالت سنتی ودر بافت قدیم و الگوهای گذشته به سیستم شهرسازی جدید و فارغ از روابط اجتماعی – اقتصادی گذشته طلب می نمود.
3-1- مقدمه
هر واحد جغرافیایی در مقیاس کوچک (micro) و چه با مقیاس کلان (macro) بعنوان یک سامانه زیستی و حیاتی از عناصر متشکله جاندار و بیجان که هر یک روابط متقابل و پیچیده ای دارد تشکیل میشود در این میان اقلیم نه تنها بعنوان یک جزء بلکه به صورت یک عامل هویت و ماهیت بخش ویژگیهای عمومی سایر اجزاء متشکله یک اکوسیستم یا زیست بوم را نیز تعیین می کند. بطوریکه بسیاری از خصوصیات طبیعی اکولوژیکی انسانی مانند پوشش گیاهی، وضعیت آبهای سطحی و زیرزمینی، ساز و کار فرسایش و حتی معیشت انسانها نیز تا حدود زیادی به ویژگیهای آب و هوایی و اقلیم شناسی بستگی دارد این مسئله در زیست بوم های خشک و بیابانی و مناطق کویری نیز صادق است و همین عوامل محیطی هستند که در تعیین نحوه پراکندگی، چگونگی سازگاری موجود زنده با محیط و نیز ساختار اجتماعات زیستی نقش اساسی را برعهده دارند. بطور مثال هر گیاه یا جانور برای مقابله با عامل اقلیم که تأثیر آن از حدود امکانات موجود زنده خارج است باید خود را با شرایط اقلیمی سازگار کند و هر چه توانایی یک سیستم زنده در دفع اختلالات وارده بیشتر باشد به همان نسبت در تعادل اکولوژیکی آن تأثیرگذار بوده و آن سیستم پایدارتر خواهد بود.
لذا شناخت هر چه دقیق تر و همه جانبه مسائل اقلیمی میتواند به نوعی در پایداری زیست بومها (بخصوص در مناطق خشک و بیابانی ) نقش مؤثری داشته باشد.
3-2- خصوصیات اقلیمی مناطق گرم و خشک (فلات مرکزی)
در این اقلیم که بیشتر مناطق نیمه استوایی را شامل میشود بدلیل وزش بادهای مهاجر که از جنوب غربی و شمال غربی به طرف استوا در حرکتند هوا بسیار خشک است این بادها هنگام عبور از قاره های بزرگ بیشتر رطوبت خود را از دست می دهند علاوه بر این در مناطق نیمه استوایی که جزء مناطق پرفشار هستند هوا به دلیل حرکت از قسمت های بالایی اتمسفر به پائین گرم و خشک می شود توجه به خشکی هوا در این مناطق که با ویژگیهای دیگری همراه است از نظر تأمین آسایش انسان و در نتیجه طراحی ساختمان اهمیت فراوانی دارد. در شکل (4-1) و نمودار (4-1) حوزه های اقلیمی مختلف جهان نشان داده شده و خصوصیات اقلیم گرم و خشک با سایر اقلیم ها مقایسه گردیده است. تابش مستقیم آفتاب در این مناطق شدید است و 700 تا 800 کیلو کالری در هر ساعت در متر مربع (K.Cal/n/m) در سطوح افقی انرژی تولید می کند و با افزایش پرتو منعکس شده از سطوح بایر زمین شدت آن بیشتر می شود آسمان این مناطق در بیشتر مواقع سال بدون ابر است ولی معمولاً بعد از ظهرها در اثر گرم شدن و حرکت لایه های هوای نزدیک به زمین مه و طوفان گرد و غبار پدید می آید. رطوبت کم و نبودن ابر در آسمان باعث میشود دامنهی تغییرات دمای هوا در این مناطق بسیار زیاد شود در تابستان تابش آفتاب در طول روز سطح زمین را تا 70 درجه سانتگیراد گرم می کند در حالیکه هنگام شب دمای سطح زمین به سرعت کاهش می یابد و به 15 درجه سانتیگراد یا پایینتر می رسد دمای هوا در روزهای گرم تابستان به 40 تا 50 درجه سانتیگراد و در شب ها به 15 تا 25 درجهی سانتیگراد می رسد در فلات مرکزی که بزرگترین منطقهی ایران است. شکل (4-2) و اطراف آن را ناهمواریهای مرتفعی محصور کرده صرفنظر از حاشیهی متصل به ارتفاعات و برخی حوزه های مستقل داخلی شرایط آب و هوایی گرم و خشک است و از جمله مشخصه های آن زمستان های سخت و سرد و تابستان های گرم و خشک است.
ویژگیهای معماری بومی مناطق گرم و خشک
ساکنین مناطق گرم و خشک برای غلبه بر مشکلات آب و هوایی این نواحی تدابیر زیر را اندیشیده اند.
1) بطور کلی در این مناطق ساختمانها با مصالحی از جمله خشت و گل که ظرفیت حرارتی زیادی دارند بنا شده اند در مناطقی که شرایط آب و هوایی بسیار حاد است با ساختن خانهها در دل تپه ها یا زیرزمین زمان تأثیر را به بی نهایت رسانده اند و بدینوسیله از شرایط حرارتی متعادل عمق زمین استفاده کرده اند.
2) پلان ساختمان ها تا حد امکان متراکم و فشردگی پلان، باعث به حداقل رساندن تبادل حرارت از طریق جداره های خارجی ساختمان هم در تابستان و هم در زمستان می شود و در نتیجه تا حد زیادی از نفوذ حرارت به داخل ساختمان در تابستان یا زمستان جلوگیری میکند.
3) ساختمان ها معمولاً در بافتهای متراکم و مجموعه های بسیار فشرده بنا شده است به ترتیب تلاش شده است بیشترین سایهی ممکن بر سطوح خارجی ایجاد شود و فشردگی مجموعه تودهی کل مصالح ساختمانی افزایش یافته و زمان تأخیر به حداکثر رسیده است.
4) در بیشتر نواحی این مناطق به دلیل بارندگی کم و در نتیجه کمبود چوب سقف ساختمانها به شکل خرپشته – تاق یا گنبد و بدون هیچ اسکلتی از خشت خام و گل ساخته شده است البته در مناطق نیمه بیابانی به دلیل اعتدال نسبی هوا و وجود چوب نسبتاً کافی بیشتر بام ها از چوب و به شکل مسطح ساخته شده است.
5) به منظور کاهش هر چه بیشتر حرارت ایجاد شده در دیوارها در اثر تابش آفتاب به آنها معمولاً سطوح خارجی سفیدکاری شده است.
6) در این مناطق تعداد و مساحت پنجرهی ساختمان به حداقل میزان کاهش یافته و برای جلوگیری از نفوذ پرتوهای منعکس شده از سطح زمین اطراف پنجره ها در قسمتهای فوقانی دیوارها تعبیه شده است.
7) در مناطق گرم و خشک بر خلاف مناطق معتدل و مرطوب سعی شده است از ایجاد کوران و ورود هوای خارج به داخل ساختمان از طریق پنجره ها یا قسمتهای بازشو به ویژه در هوای گرم جلوگیری شود ولی تدابیر دیگری از جمله ایجاد بادگیر برای خنک سازی هوای داخلی بصورت طبیعی اندیشیده شده که بسیار مؤثر است.
8) استفاده از حیاطهای داخلی درخت کاری شده و معطوف ساختن فضاهای زندگی به این حیاطها از عمده ترین ویژگیهای معماری در مناطق گرم و خشک است حیاطهای داخلی که شامل درخت حوض و سطح گیاه کاری شده است یکی از مؤثرترین عوامل ایجاد رطوبت در این گونه مناطق است.
3-3- حدود و موقعیت جغرافیایی استان یزد
جغرافیای سرزمین به گونه ای است که قسمت اعظم آن را مناطق خشک و نیمه خشک تشکیل میدهد دو رشته کوه البرز و زاگرس در شمال و غرب کشور همچون دیواره هایی مرتفع مانع ورود توده های آب و هوایی مرطوب به مناطق وسیع مرکزی ایران شده و یکی از عوامل مهم کویرهای پهناور لوت و نمک در این مناطق است...