عجایب هفتگانه، به هفت اثر برتر معماری و مجسمه سازی دوران باستان اطلاق میشود. این هفت اثر ظاهراً اولین بار توسط یک فنیقیایی یونانیالاصل به نام آنتیپاتروس در قرن دوم پیش از میلاد در یک کتاب ثبت شدهاست. مشخص نیست که این فرد خودش این آثار را دیدهاست یا نه. به هر حال آنچه مسلم است این است که وی در زمانی میزیسته که تمام این شاهکارهای هنری سالم و موجود بودهاند و او نمیخواست ویرانهها را به هم عصران خود معرفی کند.
تهیه فهرست کامل عجایب هفت گانه در اصل حدود سده دوم پیش از میلاد کامل شدهاست و اولین اشاره به تهیه این مجموعه مکتوب در کتاب تاریخ هرودوت آمدهاست که به سده ۵ پیش از میلاد مربوط برمیگردد.
چندین دهه بعد از آن، تاریخ نگاران یونانی درباره بزرگترین بناهای تاریخی دوران خود شروع به نوشتن کردند. از جمله کالیماکوس (Callimachus) – که در ۳۰۵ تا ۲۴۰ قبل از میلاد میزیست – سر کتابدار کتابخانه اسکندریه، «مجموعهای از عجایب جهان» را تهیه کرد. امروزه، تنها چیزی که درباره این مجموعه میدانیم، همین عنوان آن است و بس، به این دلیل که این کتاب نیز در آتشسوزی بزرگ کتابخانه اسکندریه از بین رفت.
فهرست نهایی عجایب هفت گانه در قرون وسطا تکمیل شد. این فهرست شامل چشمگیرترین بناهای تاریخی جهان باستان بود که از بعضی، شواهد بسیار اندکی در دست بود و تعدادی نیز اصلاً باقی نمانده بودند. آثار کنده کاری هنرمند هلندی مارتن ون هیمسکرک (Marten Van Heemskerck) و کتاب تاریخ معماری یوهان فیشر ارلاخ (Johann Fischer von Erlach) از قدیمیترین منابعی هستند که در آن به این فهرست عجایب هفت گانه اشاره شدهاست.
همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها رمانی از رضا قاسمی است. این رمان اولین بار توسط نشر کتاب در سال ۱۹۹۶ در آمریکا منتشر شد و بعدها در ایران اجازهٔ انتشار یافت و برنده بهترین رمان اول سال ۱۳۸۰ جایزه هوشنگ گلشیری و بهترین رمان سال ۱۳۸۰ منتقدین مطبوعات شد.
کتاب هم نوایی شبانه ی ارکستر چوب ها بیش از هر چیز رمانی سورئال و رویاگونه می نماید که زمان در آن به هم ریخته و داستانی خطی و سرراست ندارد ، در واقع یک نوع پازل درهم ریخته است که خواننده را تا صفحه ی آخر رمان، منتظر نگه می دارد. همنوایی شبانه، به استناد بسیاری از نظرسنجی های منتقدان، نویسندگان و روزنامه نگاران، بهترین رمان فارسی دهه ی هشتاد است.
داستان از دیدگاه اول شخص بیان میشود و حکایت یک روشنفکر ایرانی است که به فرانسه پناهنده شده و دراتاق زیر شیروانی ساختمانی در پاریس زندگی میکند که ساکنانش را چند فرانسوی و ایرانی تبعیدی تشکیل داده اند. نویسنده واقعیت و خیال را در این داستان به هم آمیخته و ساختاری مالیخولیایی ایجاد کرده است.