قنات
بنابر مطالعات تاریخی هستههای اصلی شکلگیری نخستین تمدنهای بشری در کنار منابع آبی بودهاند و از این دست تمدنها کم نیستند و میتوان به تمدنهای بینالنهرین و ماوراالنهر و تمدنهای حاشیهی رودخانههای نیل و سند و گنگ اشاره کرد.
در همین ابتدای بحث این نکته پرواضح است که آب و دسترسی به آن از جملهی ابتداییترین نیازهای بشر برای ادامهی حیات خویش است لذا ذهن خلاق بشر در طول تاریخ به شیوههای گوناگون به کشف راهحلهای بدیع و خلاقانهای برای رفع این نیاز دست یافته است. به هر کدام از این دستآوردها که بنگریم شاهد نبوغ، آگاهی، پشتکار، درایت و عشق به سرزمین هستیم. حفر کانالهای عظیم، انتقال آب به وسیلهی جویهای درارتفاع در امپراطوری روم، آبرسانی توسط لولههای سفالین در دورههای پیش از تاریخ و همچنین ابداع فنآوری قنات را میتوان از نمونههای برجستهی دستیابی به علوم مهندسی در دوران تاریخی ذکر کرد. بشر در آن زمان با احاطه و شناخت بر علوم هواشناسی و خاکشناسی، علم مسّاحی و نقشهبرداری، علم نیارش سازه (استاتیک) و فن ساخت و ساز، موفق به بهوجود آوردن دستآوردهایی شده که در حال حاضر نیز با وجود امکانات بسیار پیشرفته چندان سهلالوصول نمیباشند.
اجداد ما آبهای شیرین دامنهی کوهستان را با کمک فن قناتسازی که روش ابداعی خودشان بوده به حاشیهی کویرها بردهاند تا شرایط سخت و نامناسب محیط زیست خویش را برای زندگی بهتر و مناسب برای کشاورزی که از اصلیترین شیوههای زندگیشان بود تغییر دهند.
واژه شناسی قنات
کانال زیرزمینی حفر شده توسط انسان که جهت جمعآوری آب شیرین و انتقال آن به سطح زمین برای مصارف کشاورزی، انسانی و دامی ایجاد شده است را در ایران و آسیای میانه قنات و کاریز و در کشورهای عربی فقره میگویند. کاریز کلمهای پارسی و قنات کلمهی پارسی معربشده است. در ایران خاوری و افغانستان و آسیای میانه واژهی کاریز بیشتر کاربرد دارد و در ایران باختری واژهی قنات. قنات خود عربیشدهی کنات فارسی است که از ریشهی فعل کندن گرفته شده است.
۱- قنات را در لغت عدهای به معنای نیزه معنی کردهاند که جمع آن، قنوات، قنیات و قنی است، که بعدها، به معنای کانال و مجرای آن و معادل کاریز به کار رفته است، عدهای نیز آن را از کلمهی پهلوی کانیکه برگرفته از کانال و فعل کن و کندن میدانند که به زبان عربی رفته و معرب شده است. این کلمه در زبان آکدی و آشوری به شکل قانو، در عبری به صورت قنا و قانو و در لاتین، به صورت کانال دیده میشود و در زبان پهلوی نیز به شکل کهس به کار رفته است و معادل فارسی امروزی آن، کلمه کاریز و کهریز است.
بسیاری از پژوهشگران، تاریخ حفر قنات را به دورهی هخامنشی نسبت میدهند. علت این است که از دورهی ماقبل هخامنشی سنگنبشتههای اندکی باقی مانده و چون سند مکتوب از ماقبل این دوره وجود ندارد این دوره را به غلط دورهی ماقبل تاریخ میدانند در حالی که علم باستانشناسی، مردمشناسی و زبانشناسی رازهای نهفتهی زیادی را از دوران ماقبل تاریخ برای انسان آشکار نموده است.
میدانیم که تاریخ مدنیت و تاریخ شفاهی در ایران بسیار دیرینهتر از دورهی هخامنشی است و اصولاً یافتههای باستانشناسی در شرق چین و آسیای مرکزی و شرق ایران ثابت میکند که مدنیت در شرق ایران و داستانهای ایران و توران مربوط به دورانی بیشتر از پنجهزار سال قبل میشود، یافتههای باستانشناسی شهر سوخته و جیرفت و آثار به دست آمده از تمدن هلیل رود و آثار تمدن شهرنشینی هفتهزار ساله در غرب ایران (مادها) این فرضیه را اثبات میکند، در حالی که سنگنبشتهها و تاریخ مدون ایران، تنها دوهزار و پانصد سال اخیر را، آن هم به طور ناقص پوشش میدهد.
اگر یکی از ساکنان قبلی کره زمین که حدود سیصد سال قبل روی آن زندگی می کرد، سری به دنیای امروزی ما بزند و تجربه زندگی دوباره روی این کره خاکی را با شانس و اقبال به دست آورد، اولین شکایتی که می کند، از وضع هوای آن است! او فوری خواهد گفت : «خدای من! چه هوای کثیفی کره زمین را دربرگرفته!»
واقعیت هم همین است. هوایی که تنفس میکنیم، بیش از هر مورد دیگری نظر انسان را به خود جلب می کند.
دانشمندان می گویند، از هنگامی که انقلاب صنعتی در اروپا آغاز شد و کارخانه های بزرگ و کوچک با دودکش های بلند و کوتاه، پیرامون شهرها تأسیس شدند، وضع هوا هم بد و بدتر شد. البته در گذشته، انسان از آلودگی و دود برداشت منفی نداشت. برای کارگرانی که از نواحی روستایی در جست و جوی کار به شهرها هجوم می آوردند، دودکش ها و دود غلیظی که از آن ها به هوا می رفت، نشانه کار، شغل، زندگی و نان بود. آنان با دیدن این کارخانه ها و دودکش ها، به این فکر فرو می رفتند که در شهر کار هست و تولید پس باید در این کارخانه ها کار کرد و نان به دست آورد. یعنی برای آن ها، دودکش نشانة زندگی و نان بود.
اما، امروز دیگر دودکش های کارخانه ها نشانه زندگی نیستند. آن ها، از نظر دوستداران محیط زیست، آلوده کننده محیط، محدود کنندة تنفس و بنابراین دشوار کننده زندگی هستند. دوستداران محیط زیست سعی دارند، با کاهش مصرف لوازمی که کارخانه ها تولید می کنند، هوای پیرامون محل زندگی خود را پاک نگه دارند. بسیاری از طرفداران محیط زیست در مراجع قانونگذاری هم نفوذ کرده اند و قوانینی را تصویب می کنند که براساس آنها ، کارخانه ها باید برای دودکش های خود فکری بکنند: یا تولدی خود را طوری سامان دهند که نیازی به دودکش نباشد، یا بر سر راه دودهای دودکش ها، فیلتر(صافی) نصب کنند تا قبل از خروج دود از دودکش و وارد شدن به هوای پاک پیرامون کارخانه ها،مواد مضر آن ها را همین فیلتر بگیرند. کار طرفداران محیط زیست در مبارزه با دود و دودکش تا آن جا پیش رفته است که حتی برای جلوگیری از احداث یک کارخانة جدید، گاهی در محل احداث می خوابند، با پلیس درگیر می شوند و بالاخره هم، حرف خود را به کرسی می نشانند.
البته، فقط دود دودکش ها هوا را آلوده نمی کند. برخی از کارخانه ها که با مواد شیمیایی سر و کار دارند، نه تنها دود تولید نمی کنند، بلکه از دور نمی توان فهمید که این کارخانه ها مواد مضر و آلوده کننده هوا و محیط تولید می کنند. گازهای شیمیایی، اغلب از این دسته هستند. کافی است، یک گروه طرفدار حفظ زیبایی و پاکی محیط زیست در شهری آگاه شود که قصد دارند یک کارخانةتولید مواد شیمیایی در آن حوالی احداث کنند و یا کارخانه ای بدون سر و صدا، مواد و گازهای شیمیایی خود را در هوا و یا آب های پیرامون رها می سازد. آن وقت است که باز هم کشمکش و درگیری آغاز می شود. عده ای خود را به درخت می بندند یا از سیم های خاردار پیرامون کارخانه بالا می روند و یا بانوشتن مقاله به همه خبر می دهند که کارخانه مذکور با پیرامون خود چه می کند و چه نمی کند؟!
البته محدود کردن آلودگی هوای امروز به کارخانه ها، قدری بی انصافی هم هست. فکر نکنید که فقط کارخانه ها و دودکش ها و گازهای شیمیایی آن ها هستند که محیط را آلوده می کنند و تنفس را دشوار می سازند. قدری به پیرامون خود با دقت بیشتری نگاه کنید: در شهرهای بزرگ و کوچک، هزاران و هزاران و گاه صدها هزار اتوموبیل های جدید که مجهز به فیلترهای تصفیه دود اگزوز اتومبیل ها هستند، تمامی اتومبیل های قدیمی و حتی با عمر متوسط از این فیلترها بی بهره اند و یا نقص فنی دارند و سوخت خود (بنزین یا گازوئیل) بدرستی نمی سوزانند. نتیجه این امر، ورود ده ها تن دود همراه با گازهای مضر و سرب معلق در هواست. در یک بامداد سرد زمستانی یا حتی پاییزی در یک شهر بزرگ، از دور به شهر نگاه کنید: لایه ای از دود بر بالای آن ایستاده است. در واقع، مردم این گونه شهرها در لایه ای از هوای مسموم کننده و آلوده زندگی می کنند، اما به آن عادت کرده اند.
شاید شما هم در گزارش های هواشناسی که از طریق رادیو و یا تلویزیون یا حتی مطبوعات پخش می شود، با یک اصطلاح هواشناسی به نام «وارونگی هوا» یا «اینورژن» برخورد کرده باشید. در شهرهای بزرگ، تقریباً همه ساکنان شهر با این واژه آشنا هستند. در حالت معمولی، هر چه از سطح زمین به سمت بالا برویم، از دمای هوا کاسته می شود. اما در روزهای سرد زمستانی یا پاییزی، گاهی اتفاق می افتد که سطح زمین در شهرها سرد است، اما تا چند صد متر بالای آن، هوایی گرم وجود دارد. به این حالت وارونگی می گویند. افزایش دود و غبارهای آلوده از صنایع و اتومبیل ها در هوا، از عوامل اصلی این وارونگی است. در ایران، برخی شهرهای بزرگ مثل تهران، اصفهان، مشهد، تبریز، همدان و اراک این وارونگی هوا را بخوبی می شناسند. ساکنان این شهرها در چنین روزهایی با مشکلات تنفسی رو به رو می شوند، زیرا هوای سطح زمین با سطوح بالاتر جابه جا نمی شود و هوایی خفه و سنگین، همه مردم را می آزارد.
باز هم اشتباه کرده اید اگر گمان می کنید که همه آلودگی هوا فقط ناشی از صنایع و خودروهاست.
استفاده از بخاری ها ، دستگاههای حرارت مرکزی، آبگرمکن های نفتی و گازی و دیگر وسایل گرم کننده را هم به آلوده کننده های هوا اضافه کنید. اشتباه نکنید! فقط خانه و مدرسه خود را در نظر بگیرید، اگر فقط همین دو مورد را در نظر بگیرید، ممکن است بگویید: «ای بابا!… مگر این بخاری و آبگرمکن ما و یا بخاری مدرسه چه قدر هوا را آلوده می کند؟»
همه خانه های شهر، اداره ها ، بانک ها ، شرکت ها و همه مدرسه ها را در نظر بگیرید تا دریابید، تعداد این آلوده کننده های هوا، چندان هم کم نیست. البته مسئولان و تصمیم گیران کشور در زمینه انرژی سعی دارند که تا حد امکان، سوخت شهرها و روستاها را به گاز طبیعی تبدیل کنند که میزان آلوده کنندگی آن کمتر است، اما رساندن این سوخت طبیعی به همه شهرها و روستاهای کشور به سرمایه و تخصص و زمان احتیاج دارد.
مقدمه:
ماهیانی که مناسب مصرف انسان نباشد و همچنین آبزیان صید ؟؟؟ برای تولید پودرماهی بکار میرود که دارای بازاری جهانی قابل ملاحظه میباشد. با اینحال، مداوماً فرآیند و راههای نوینی از مصرف ماهی دریایی، ضایعات ماهی و احشاء ماهی، مورد بررسی و تحقیق قرارمیگیرند.
هدف اصلی از تولید سیلانه ماهی ابداع فرآیندهایی با هزینه سرمایهگذاری پائین بوده بتوان آنها را در کشتیهای ماهیگیری و یا درمکانهای کوچک و دورافتاده که درآنها کارخانههای پودرماهی ازنظراقتصادی نمیتوانند فعالیت نمایند، بکار برد. یکی از فرآیندهایی که موردتوجه قرارداشتهاند نگهداری حفظ کیفیت شیمیایی به ماهی بوسیله اسید یا بازها، توأم با هیدرولیز و یا بدون آن، میباشد ]آندرسن،آراسون و یونسون[1]، 1981؛ را وگلیدبرگ[2]،1982[. فرآوردههای حاصل از این فرآیند شیرابه سیلویی ماهی خوانده میشود. شیرابه سیلویی ماهی را شاید بتوان بصورت فرآوردهای مایع و ساخته شده از ماهی یا اجزایی از ماهی و اسید یا ندرتاً باز (مانند هیدروکسیدسدیم)، توصیف نمود. مایع شدگی (میعان) براثر عمل آنزیمهایی که بطورطبیعی دربدان ماهی حضور دارند. ایجاد شده، و بوسیله اسید که شرایط صحیح برای تجزیه بافتها توسط آنزیم و محدود ساختن رشد باکتریهای فاسدکننده را ایجاد میکند، شتاب میگیرد. اکثراً اسیدهای آلی (ارگانیک) بطورمتداول برای تولید شیرابه سیلویی از ماهی بکار میروند.
شیرابه سیلویی ماهی بصورت تجارتی در اسکاندنیاوی و لهستان مورداستفاده قرارمیگیرد. تولید سالانه حدود 120000تن فرآورده است که عمدتاً با بکاربردن اسیدفرمیک، اسیداستیک و اسیدهای معدنی تولید میگردد.
این فرآورده عموماً بعنوان غذا برای ماهی، حیوانات خزدار، خوکها و غیره بکار میرود.
2- پس زمینه و سابقه
تولید شیرابه سیلویی یک ابداع جدید نیست. نخستین بار در فنلاند درسال 1920 توسط ای. آی. ویرتانن[3]، راوگیلدبرگ[4]، 1982، معرفی گردید. او علوفه سبز را به کمک آمیزهای از اسیدهای سولفوریک و هیدروکلریک عمل آورد. این روش درسالهای 1930 توسط ادین[5] برای حفظ و نگهداری و مایعسازی انواع مختلف ماهی و ضایعات ماهی، اتخاذ و اقتباس گردید (ادین، 1940). تولید شیرابه سیلویی ماهی در مقیاسی صنعتی درسال 1948 در دانمارک آغاز شد و پس از سه سال بالغ بر 15000تن سیلوی ماهی توسط 14شرکت تولید گردید.
پترسن،1951[6] در آغاز شیرابه سیلویی ماهی فقط توسط اسیدهای معدنی و غیرآلی نظیر اسید هیدروکلریک و اسیدسولفوریک استفاده میگردید، با اینحال گرچه این اسیدها نسبتاً ارزان بودند، معذالک بسیار مناسب نبودند زیرا عمل نگهدارنده آنها بدواً هنگامی مؤثر واقع میشود که مقدار PH پائین و تاحد 2میباشد (آنرندسن، آراسون و یونسون، 1981). بدین ترتیب لازم است که مادهغذایی پیش از آنکه به حیوانات خورانده شود اسیدزدایی گردد (پترسن، 1953). اثر نگهدارنده و حفاظتی بسیاری از اسیدهای آلی از قبیل اسیدفرمیک درسطح PH بالاتری فعال میگردد (PH=4). از اینرو در سالهای اخیر اسیدفرمیک بنحو فزایندهای درتولید شیرابه سیلویی بکاربرده شده است.
دریوگسلاوی سابق، آزمونهایی در زمینه اسفاده از انواع مختلف اسیدها و آمیزههای اسید در شیرابه سیلویی و بمنظور نگهداری ضایعات و تفالههای ساردین بعمل آمدند. نتایج بدست آمده آن بودند که ارزانترنیشان یک آمیزه 3% اسیدسولفوریک و اسیدفرمیک به نسبت بود. (لیساک[7]، 1961). دانشمندان نروژی یک برنامه بزرگ مقیاس پژوهشی را درسال 1974 پیرامون تولید شیرابه سیلویی از احشاء و ضایعات و لقالههای ماهی، آغاز نمودند. آنها دریافتند که ارزش غذایی شیرابه سیلویی ازطریق ذخیرهسازی زوال مییابد، که عمدتاً بسبب تجزیه اسیدآمینه تریپتوفان در شرایط اسیدی میباشد. هنگامیکه شیرابه سیلویی با علوفه سبز آمیخته میگردد چنین مشکلی معمولاً وجود ندارد زیرا گیاهان معمولاً مقدار تریپتوفان پائینی دارند. چنانچه شیرابه سیلویی با علوفه سبز خشک نظیر پودرعلف آمیخته گردد و هوا بتواند آزادانه دراطراف این مخلوط جریان داشته باشد، در آن صورت اسید بیشتر و یا حداقل اسیدفرمیک 3% برای پیشگیری از رشد قارچ و کپک لازم است. با اینحال استفاده از آمیزه 5/1% اسیدفرمیک و پروپیزیک کفایت میکند و این آمیزه نسبت به اسیدفرمیک خالص ارزانتر میباشد(گیلدبرگ ورا، 1977)؛ اشتروم[8]و دیگر تحقیق همراه، 1980؛ یانگارد[9]، 1991. درسالهای اخیر نروژ دارای تولید سالانه 40000 تا 50000 تن بوده است و درسال 1992 تولید شیرابه سیلویی از ماهی و ضایعات ماهی حدود 60000تن بود. (یانگاردا، 1991، اشتورمو[10]، 1993). با افزودن قند یا حبوبات قندی همراه با لاکترباسیلها به ماهی و ضایعات ماهی میتوان شیرابه سیلویی تولید نمود. لاکتوباسیلها قند را به اسیدلاکتیک تبدیل مینمایند که ماهی را حفظ کرده و شرایط مساعدی برای شیرابه سیلویی ایجاد میکند(پترسن، 1953؛ نیلسون و رایدین[11]، 1968). برخی از لاکتوباسیلها علاوه براسید عناصر و مواد دیگری نیز (پادزیست(آنتی بیوتیک)) تولید میکنند. که اثر حفاظتی و نگهدارندهشان را افزایش میدهد. (لیندگِرِن و کِلِوشتروم[12]، 1978؛ شرودر[13]، 1980)[1-1- اهمیت موضوع پژوهش و پیشینة آن
آلودگی محیط زیست یکی از بزرگترین، یا حتی بزرگترین و حادترین معضل جهان امروز است. آسیبهای بیشمار ناشی از آلایندههای گوناگون بر سلامتی انسان، زیست بومها و انواع موجودات زنده، توجه دانشمندان و محققان نقاط مختلف دنیا را به خود جلب نموده است. اهمیت این موضوع به حدی است که این دهه را دهة محیط زیست نامگذاری کردهاند تا تأکید بیشتری بر جدی بودن مساله آلودگی محیط زیست و لزوم توجه به آن و ضرورت یافتن راهکارهایی جهت جلوگیری از افزایش این مشکل باشد.
در سال 1803، مالتوس، بزرگترین معضل بشریت را کمبود مواد غذایی دانست و هشدار داد که با توجه به روند فزایندة افزایش جمعیت کره زمین، به زودی به جایی خواهیم رسید که غذای کافی برای تغذیه همه انسانهای ساکن این کره وجود نخواهد داشت و امروز شاهدیم که طبق گزارشهای سازمان ملل، 800 میلیون گرسنه در جهان وجود دارند که قادر به بدست آوردن غذای مورد نیاز خود نیستند. بعد از مالتوس، عدهای دیگر که خود را نئومالتوسیان نامیدند، آلودگی محیط زیست را معضلی بزرگتر و جدی تر از مساله کمبود مواد غذایی دانستند، و متاسفانه، اخبار تکان دهندهای که در این زمینه بدست آمده و میآید این حقیقت تلخ را تایید می کند. برخی از اخبار و آمارهای ارائة شده از سوی سازمانهای معتبر جهانی را از نظر میگذرانیم:
● در شهرهای بزرگ جهان، روزانه صدها نفر جان خود را در اثر آلودگی هوا از دست میدهند. پژوهشهایی که در 15 شهر بزرگ اروپا انجام شده است نشان میدهد که آلودگی هوا در شهر لیون فرانسه سبب مرگ زودرس 30 تا 50 نفر در روز میشود و در پاریس، 260 تا 350 نفر هر روز بر اثر بیماریهای قلب و عروق ناشی از آلودگی هوا میمیرند. محققان دانشگاه هارواد دریافتهاند که میزان مرگ و میر در شــــهرهایی که بیش از استانداردهای مجاز با آلودگی هوا مواجهند حدود 20 درصد بیشتر از شهرهای دارای هوای غیرآلوده است و میزان بیمارهای قلبی در شهرهای صنعتی، حدود 30 درصد بیشتر از سایر شهرهاست.
● گزارشی از صندوق محیط زیست بانک جهانی حاکی است که ســـالانه 800 هزار نفر در جهان بر اثر بیماریهای تنفسی، قلبی و سایر بیماریهای ناشی از آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند.
● نازایی، اختلالات نوزادان، کمخونی، نارساییهای حاد کلیوی، اختلالات کبدی، دردهای شدید شکمی، بیماریهای چشمی حاد و بعضاً کوری، مشکلات تیروئیدی، افزایش فشار خون، سکته، فلج، اختلالات حافظه، پایین آمدن بهره هوشی، عدم تمرکز و انواع ناراحتیهای روحی و روانی از جمله افسردگی، اضطرابهای شدید، تنشها و غیره ،از عواقب انتشار وسیع آلایندهها در جهان میباشند.
●آلودگی محیط زیست منجر به بروز عظیمترین و فاجعه آمیزترین انقراض بزرگ تاریخ حیات شده است…. حیات در طول تاریخ طولانی خود، از بیش از سه میلیارد سال پیش، شاهد پنج انقراض عظیم بوده است که به ترتیب در اواخر دوران های اردوویسین، دونین، پرمین، تریاس و کرتاسه رخ دادند. در هر یک از این پنج انقراض عظیم، تنوع زیستی و تعداد گونههای زیستی تا حد زیادی کاهش یافت و گاه چند میلیون سال طول میکشید تا تنوع زیستی دوباره بهبود حاصل کند و غنای خود را بازیابد. مشهورترین آنها، انقراض پنجم بود که در آخر دورةکرتاسه رخ داد و باعث نابودی نسل دایناسورها شد. ولی این انقراض، مخربترین انقراض عظیم تاریخ خلقت نبود، بلکه فجیعترین آنها انقراض ششم است که به دست انسان آغاز شده و بسیاری از دانشمندان احتمال دادهاند که علاوه بر بسیاری از گونههای گیاهی و جانوری، منجر به نابودی نسل بشر نیز خواهد شد. وجود مقادیری از انواع آلایندهها از جمله آفت کشها و سموم شیمیایی در شیر انسان، احتمال این فرض را افزایش داده است.
● آلودگی محیط زیست و گرمایش ناشی از آن، یک سوم زیستگاههای طبیعی جهان را تا آخر این قرن بطور اساسی دچار اختلال میکند و تمامی گونههای زیستی که امکان مهاجرت سریع، با سرعتی بیش از روند تخریب را ندارند و یا زیستگاههای آنها منحصر به فرد است محکوم به نابودی خواهند بود.
● طبق فهرست قرمز ارائه شده از سوی IUCN (اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی) در سال 2002، 5714 گونه از گیاهان و 5453 گونه از جانوران جهان با خطر انقراض مواجه هستند و از این میان، 928 گونه از گیاهان دولپهای، 79 گونه از تک لپهایها، 17 گونه از مخروطیان، بیش از 22 گونه از نهانزادان آوندی، 181 گونه از پستانداران، 182 گونه از پرندگان، 55 گونه از خزندگان، 30 گونه از دوزیســــتان، 257 گونه از ماهیان، 46 گونه از حشـرات و 222 گونه از نرمتنان در شرایط بسیار حاد و بحرانی به سر میبرند. و البته این ارقام از میان گونههای شناسایی شده است و مسلماً گونه های فراوانی وجود دارند که بدون اینکه حتی شناسایی شده باشند در حال نابودی هستند ، چنانکه گفته میشود حدود 90 درصد از گیاهان جنگلهای جادهای هنوز مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفتهاند و چه بسا بتوان از آنان، داروهایی ارزشمند برای بیماریهای غیرقابل درمان امروز بدست آورد.
زباله به مواد زاید جامدی گفته می شود که عمدتاً به واسطه فعالیت انسان در بخشهای کشاورزی، صنعتی و شهری تولید می شوند.
انسان انواع مواد را با سختی از طبیعت به دست می آورد و به آسانی تبدیل به زباله کرده و به طبیعت باز می گرداند. در گذشته زباله ها در دوری تکوینی ایجاد و تبدیل میشدند؛ اما امروزه دیگر امکان چنین دوری وجود ندارد، زیرا میزان زباله ها بیش از آن است که تجزیه و تبدیل آنها در یک دوره زمانی مناسب ممکن باشد.
در یک زیست بوم بکر و دست نخورده، مواد قابل تجزیه زباله ها به وسیله باکتریها تجزیه شده مجدداً توسط موجودات و گیاهان مورد استفاده قرار می گیرند. یک اجتماع پر جمعیت انسانی به اندازه ای زباله تولید می کند که تجزیه طبیعی آنها در محیط غیر ممکن است. بعضی از زباله ها نیز اصولاً در طبیعت غیر قابل تجزیه هستند. بنابراین، افزایش زباله ها به مقدار زیاد باعث آلودگی زمین، هوا و آب می شود.
انباشت زباله ها موجب زشتی محیط نیز می شود و همچنین تولید بوهای نامطبوع از مواد آلی موجود در زباله ها در اثر نشو و نمای موجودات بیماری زای ذره بینی از مشکلات دیگری هستند که توسط زباله ها به وجود می آیند. گفتنی است که گردآوری زباله ها در فضای آزاد و سوزاندن آنها باعث تخریب محیط زیست میشود.
یکی از راه های پیشگیری از خطرات زباله در محیط زندگی، دفن بهداشتی آن است. در انتخاب محل دفن زباله باید شرایطی را در نظر گرفت که عبارتند از: پستی و بلندی، موقعیت سطح آبهای زیرزمینی، مقدار بارندگی، نوع خاک و سنگ و موقعیت منطقه دفن زباله در ارتباط با شبکه جریان آبهای سطحی و زیرزمینی. بهترین محل برای دفن زباله مناطق خشک است، زیرا در این گونه مکان ها شیرابه اندکی به وجود می آید و شرایط دفن نسبتاً ایمن است.
مگس ها برای تخم ریزی به مواد در حال فساد و تجزیه جلب می شوند. رشد تخم و لارو (کرمینه) مگس ها بستگی به میزان مواد غذایی و درجه حرارت زباله ها دارد. در شرایط و درجه حرارت مناسب رشد تخم تا مرحله مگس بالغ در طول 7 تا 8 روز انجام می گیرد. بنابراین مدت ماندن زباله در مرحله جمع آوری و حمل و نقل بایستی کمتر از این مدت باشد.
مجهز کردن ظروف جمع آوری زباله- چه زباله دان های خانگی و چه جایگاههای موقت زباله- به سرپوش و نیز بهداشتی کردن محل دفع زباله می تواند تا حدود 90 درصد موجب جلوگیری از تولید مگس شود. همچنین انباشته کردن زباله ها در فضای آزاد موقعیت مناسبی را برای تکثیر مگس ها ایجاد می کند.
در بسیاری از موارد در زباله های شهری غذا، آب و پناهگاه وجود دارد که برای تولید مثل و ازدیاد جمعیت موش ها بسیار مناسب است.
تخلیه مواد زاید جامد (زباله ها) در محل های نامناسب، به وسیله جریان آبهای سطحی اعم از جویبارها، رودخانه ها و آبهای حاصل از بارندگی، به نقاط مختلف منتقل شده و باعث انتشار آلودگی می شود.
زباله های شهری در آخرین مرحله دفع، به خاک و یا آب منتقل می شوند. مواد موجود در زباله ها در تبادل آب و هوا در خاک اختلال ایجاد می کند.
بر اثر انباشته شدن زباله ها در فضای آزاد و در فصل های گرم سال، گازهایی (مانند CH4. CO2SH2 و CO) تولید می شود که این گازها با وزش باد به فضای شهرها وارد می شوند.
دفن بهداشتی زبالهتخلیه زباله در سطح شیار محل دفن و پوشش آن با خاک، و سپس تسطیح و فشردن آن، هوای موجود در میان زباله را به حداقل می رساند و این امر به همراه افزایش درجه حرارت در قشرهای زیرین زباله، موجب نابودی کرمینه (لارو) حشرات و یا عدم تکامل و رشد آنها خواهد شد.
دفن زباله و پوشش سریع و کامل زباله ها پس از تخلیه در محل دفن، باید به طور کامل و صحیح انجام پذیرد تا پرندگان از اجزای زباله ها تغذیه نکنند. جستجوی غذا در میان زباله ها توسط پرندگان موجب انتشار بسیاری از باکتری های مضر در طبیعت می شود.
بسیاری از امراض مثل اسهال های آمیبی و باسیلی، تراخم، حصبه، شبه حصبه، وبا، سل، جذام، طاعون و سیاه زخم به وسیله مگس شایع می شود.
وجود غذای کافی در لابهلای زباله ها زمینه را برای رشد و تکثیر بیش از حد جانوران موذی مانند موش و سگ های ولگرد، گربه و سوسک مهیا می کند.
مگس ها با نشستن روی زباله، مدفوع و کثافات، میکرب های مختلف را به وسیله موهای چسبنده و مژک های فراوان بدن خود جذب می کنند و آنها را از طریق تماس مستقیم با بدن انسان و یا مواد غذایی مورد مصرف انسان، به بدن وی منتقل می کنند و موجب بروز انواع بیماری ها در انسان می شوند.
برای تعیین محل دفن زباله معمولاً دو نکته اساسی دوری از شهر و هزینه حمل و نقل زباله را در نظر می گیرند.
موقعیت محل دفن زباله با توجه به آب های سطحی و زیرزمینی تعیین می شود، نبود رودخانه، قنات، چشمه سار، مسیل و آب های کوهستانی در نزدیکی منطقه دفن، از مهمترین معیارهای انتخاب محل دفن زباله است. بهترین محل ها در مناطق خشک است زیرا امکان آلودگی منابع آبی توسط شیرابه حداقل خواهد بود.
محل دفن زباله نباید نزدیک و یا در جهت بادهای غالب به طرف شهر، روستا، جادههای اصلی و دیگر موسسات و اماکن عمومی قرار داشته باشد.